بازگشت روح به دنیا پس از مرگ

آیا دانشمندان بازگشت روح به دنیا پس از مرگ را اثبات کرده‌اند؟!

همانطور که می‌دانید، واقعیت وجودی انسان، به دو قسمت مادی (جسمی) و غیرمادی (روحی) تقسیم می‌شود. بحث در مورد روح، مسئله جاودانگی و یا محدودیت عمر آن، داستانی بی پایان در طول قرن‌های اخیر بوده و به موضوع مورد علاقه بسیاری از متفکرین تبدیل گشته است. ماهیت مرموز روح از جهات مختلف علمی بسیار جذاب است و سوالات بسیاری را برای ما به وجود می‌آورد. اما اکنون گروهی از محققین بر این باور هستند که توانسته‌اند در نهایت یک پاسخ قطعی برای آن ارائه کنند. در این نظریه‌ی علمی، دانشمندان سعی بر آن دارند که مسئله بازگشت روح به دنیا پس از مرگ را به اثبات برسانند.

بر اساس گفته‌های دانشمندان حاضر در این مطالعه، مغز انسان در واقع یک کامپیوتر بیولوژیکی و “آگاهی انسان” همانند یک نرم افزار است که توسط کامپیوتر کوانتومی موجود در مغز شکل می‌گیرد. از این رو ذهن انسان بعد از مرگ به موجودیت خود ادامه خواهد داد. در نتیجه‌ی این مطالعه، دانشمندان بر این عقیده بوده‌اند که روح انسان بعد از مرگ، از بین نخواهد رفت و مجددا به دنیا باز می‌گردد. اما هنوز برای اثبات بازگشت روح به دنیا پس از مرگ زود است؛ از این رو دانشمندان به ارائه دلایلی محکم‌تر پیرامون محوریت این مطالعه پرداخته‌اند.

بازگشت روح به دنیا پس از مرگ

اثبات بازگشت روح به دنیا پس از مرگ با تعاریف جدید از سلول‌های مغز!

از سال 1996، دکتر استورات هامروف (Stuart Hameroff) به عنوان یک فیزیکدان آمریکایی و همچنین بازنشسته‌ی گروه روانشناسی و بیهوشی، به همراهی دیگر فیزیکدان آمریکایی از دانشگاه آکسفورد با نام راجر پنروز (Sir Roger Penrose)، بر روی تئوری کوانتومی “آگاهی” کار کرده‌اند، آنان بر این باورند که روح در میکروتوبول‌های سلول‌های مغز نگهداری می‌شود.

این تئوری تحریک آمیز نشان می‌دهد که روح انسان در سلول‌های مغز و در ساختاری در درون آنان با نام میکروتوبول‌ها موجودیت دارد.

بازگشت روح به دنیا پس از مرگ

علاوه بر این، دانشمندان استدلال می‌کنند آنچه که انسان‌ها به عنوان “آگاهی” می‌شناسند، در واقع نتیجه‌ای از اثرات “گرانش کوانتومی” است که داخل میکروتوبول‌های سلول‌های مغز قرار گرفته‌اند. این نظریه توسط دانشمندان مذکور، با عنوان تقلیل عینی هماهنگ (Orchestrated Objective Reduction) و یا به طور خلاصه ارک-ار (Orch-OR) نام‌گذاری گردیده است.

این تئوری می‌تواند وضعیت افرادی که وارد فاز شناخته‌ شده‌ی “مرگ بالینی” یا تجربه نزدیک به مرگ می‌شوند را نیز توضیح دهد. در واقع در چنین حالتی، میکروتوبول واقع در مغز حالت کوانتومی خود را از دست داده اما اطلاعات خود را حفظ می‌کنند. به بیانی دیگر و آن‌طور که دانشمندان آن را توضیح می‌دهند: وقتی افراد می‌میرند، این مرگ تنها در قسمت جسم آنان انجام می‌گیرد. بدین ترتیب بازگشت روح به دنیا پس از مرگ تا حد بسیاری ملموس و قابل درک خواهد بود.

بازگشت روح به دنیا پس از مرگ

دکتر استورات هامروف در مصاحبه با Science Channel در مستند کرم‌چاله، توضیحات خود را اینگونه ارائه‌ داد:

اجازه دهید بگوییم قلب از تپش باز ایستاده و جریان خون در رگ‌ها متوقف می‌گردد. در این حالت میکروتوبول‌ها حالت کوانتومی خود را از دست می‌دهند، اما اطلاعات درون آنان همچنان باقی می‌مانند. این اطلاعات قادر به نابودی نبوده و فقط در وسعتی بزرگ و در خارج از بدن او پراکنده خواهند شد. اگر فرد زنده بماند، این اطلاعات مجددا به میکروتوبول‌ها باز می‌گردند. در این حالت فرد از تجربه‌ی نزدیک به مرگ سخن خواهد گفت! اما اگر این فرد بمیرد، غیرممکن است که این اطلاعات به کلی نابود شوند، در واقع این اطلاعات کوانتومی در خارج از بدن او تا مدتی نامحدود حضور خواهند داشت، این همان چیزی‌ست که ما آن را با عنوان روح می‌شناسیم.

بر اساس این مطالعه، واقعیت روح در بدن انسان، چیزی بیشتر از فعل و انفعالات نورون‌های مغزی است. حتی این احتمال وجود دارد که از ابتدایی‌ترین لحظات آغاز زمان (در پیدایش اولیه دنیا)، روح نیز موجودیت پیدا کرده باشد.

در جمع‌بندی مسائل مطرح شده در این نظریه، به نظر می‌رسد که بازگشت روح به دنیا پس از مرگ با چنین تعاریفی منطقی به نظر می‌رسد. اما آیا به نظر شما چنین چیزی امکان پذیر است؟ آیا به واقع روح انسان‌ها بعد از مرگ به دنیا باز می‌گردد؟

پاسخ بدهید

وارد کردن نام و ایمیل اجباری است | در سایت ثبت نام کنید یا وارد شوید و بدون وارد کردن مشخصات نظر خود را ثبت کنید *

*

289 دیدگاه

  1. اصلا روح از دنیا خارج نمی‌شود که دوباره به دنیا بازگردد!!
    بنظرم اطلاعات ناقص بود توضیح نداده بود که روح کجا میره که دوباره به دنیا برگرده.
    من حس میکنم بلافاصله بمحض مرگ روح ما که قسمتی از نیروی مغناطیس در کائنات هست بسرعت و بصورت آنی در یک کالبد دیگر که تازه متولد شده بلیعده می‌شود و همه ما انسانها داری یک روح مشترک و واحدی هستیم و موجودت ما رو شکل میده و هیچگاه در این جهان مرگی وجود نداره و مرگ مکانیزم بازیابی دوباره در جسم و کالبدی سالمتر هست.
    من بعد از این باور حتی ذره‌ای از مرگ واهمه ندارم و بیصبرانه منتظر مرگم تا دوباره در یک کالبد تازه و سالم بازیابی شوم.

  2. تمام نوشته های بالا خواندم ولی کسی چیزی درستی نگفت من الان نزدیک چند سال چشم سوم فعال کردم تا سرم میزارم روی بالشت خواب می بینم تازمانیکه بیدار بشم اولا روح از جسم جدا میشه خیلی هر کی گفته نه دورغ محض چون که خودم تا حالا چندین بار اگر بگم بالای 50بار شاید بگی دورغ خودم بالاسر خودم دیدم حتی داشتم تو سقف اتاقم میزدم بیرون با سرعت خیلی زیاد منو داشتند می برد بالا بالا قابل توصیف نیست تو تاریکی مطلق و روشنایی که بعضی وقته می ترسید م اسما خدا وند زمزمه میکردم حتی مو قع برگشتن به جسم خودم میددم وقتی شب ها چشم میبندم با اینکه بستم همه جا می بینم خواب امواتم مخصوصا مرحوم پدر م میبینم بعضی وقت ها ناراحت و یا خیلی شاد خودم و خانواده ام اونجا دیدم خیلی زیا د خواب دیدم حتی شاید باورتون نشه من همیشه از خدا خواستم زندگی پس از مرگ تو خواب به من نشون بده چون خواب برادر مرگ یعنی تا الان بیش از چندین بار خواب مرگم دیدم و همه دارند جیغ و داد میزنند که من بیدار بشم حتی نمی تونستم پلک بزنم احساس کردم کل بدنم بیحس شده سرد هست و وقتی این حالت میدیدم می گفته من مردم گریهمیگرفت و می ترسیدم تو اون حالت از خدا میخواستم منو برگردون ویک فرصت یگری بهم بده و وقتی برمیگشتم میگفتم غلط کنم دوباره تجربه مرگ بخوام اما دوباره اینو تو دلم میگفتم دوباره برام اتفاق می افتاد حتی یک بار دیگر خواب دیدم تو بستر مرگم به شخصی که عقیده داشتم امد بالا سرم و گفت نگران نباش برمیگردی حالا شاید هر کی به یه چیزی اعتقاد داشته باشه بار دیگری خواب دیدم یک نفر دست چپم گرفت باسرعت بالا تو اسمان ابری تاریک به سوی دالون ی از نور منو میکشه بالا که داشتم می ترسیدم یک دفعه به کسی که اعتقاد داشتم کمک خواستم کمکم کرد و از خواب پریدم پس به این نتیجه پی بردم روح پس از مرگ از جسم جدا میشود و دیگر به این دنیا باز نمی گردی اما به دنیا دیگری میری که تمام اعضای خانوادت اونجا و احساس دل تنگی نمی کنی یعنی ادم به صورت موازی که ما داریم زندگی می کنیم روی زمین یه کسی دیگر مثل خودمان تو دنیا دیگر ی همزمان داره زندگی میکنه حتی روشی وجود داره که می تونی روحت از جسم جدا کنیاینو بری سرچ کنی تو اینترنت روش زده من خودم روی اینستا دیدم فیلمشو ملاصدرا تو کتابش ذکر کرده تناسخ به دو صورت نوع اول دوباره زنده میشی وبرمیگردی تواین دنیا توجسمی دیگری که خود ادم میشه خالق خودش که گفته این دورغ محض نوع دومش پس از مرگ به دنیا دیگری میری و زندگی خودت دوباره شروع میکنی که یعنی در اینجا خالقی هست که تو به وجود اورده و وجودت از اونه که خوده من هم با تناسخ نوع دوم موافقم چون تا حالا جاهای خیلی زیادی شبیه دنیا خودما ن را تا حالا خیلی زیاد با همان ادم ها و بستگانم دوستانم تجربه و دیده ام اون هم به وفور ولی من به دنیا موازی اعتقاد دارم چون همزاد شخص خودمان تو دنیا دیگری با همان خانواده دوستان دارند زندگی می کنند چشم سوم همان چاکرا اجنا هست که تمرین خیلیزیادی میخوادکه بتونی فعالش کنی اونم در حد چند در صد نه صددرصد الان استاداگر اشتباه نکنم حیدر زاده روی یوتیوب گذاشته می تونید برید مشاهده کنید تمام تمرینات و روش هاش موجوده.

  3. تمام نوشته های بالا خواندم ولی کسی چیزی درستی نگفت من الان نزدیک چند سال چشم سوم فعال کردم تا سرم میزارم روی بالشت خواب می بینم تازمانیکه بیدار بشم اولا روح از جسم جدا میشه خیلی هر کی گفته نه دورغ محض چون که خودم تا حالا چندین بار اگر بگم بالای 50بار شاید بگی دورغ خودم بالی سر خودم دیدم حتی داشتم تو سقف اتاقم بالا سرخودم میزدم بیرون با سرعت خیلی زیاد منو داشتند می برد بالا بالا قابل توصیف نیست تو تاریکی مطلق و روشنایی که بعضی می ترسید اسما خدا وند زمزمه میکردم حتی مو قع برگشتن به جسم خودم میددم وقتی شب ها چشم میبندم با اینکه بستم همه جا می بینم خواب امواتم مخصوصا مرحوم پدر م میبینم بعضی وقت ها ناراحت و یا خیلی شاد خودم و خانواده ام اونجا دیدم خیلی زیا د خواب دیدم حتی شاید باورتون نشه من همیشه از خدا خواستم زندگی پس از مرگ تو خواب به من نشون بده یعنی تا الان بیش از چندین بار خواب مرگم دیدم و همه دارند جیغ و داد میزنند که من بیدار بشم حتی نمی تونستم پلک بزنم احساس کردم کل بدنم بیحس شده سرد هست و وقتی این حالت میدیدم می گفته من مردم گریه و می ترسیدم تو اون حالت از خدا میخواستم منو برگردون ویک فرصت یگری بهم بده و وقتی برمیگشتم میگفتم غلط کنم دوباره تجربه مرگ بخوام اما دوباره اینو تو دلم میگفتم دوباره برام اتفاق می افتاد پس به این نتیجه پی بردم روح پس از مرگ از جسم جدا میشود و دیگر به این دنیا باز نمی گردی اما به دنیا دیگری میری که تمام اعضای خانوادت اونجا و احساس دل تنگی نمی کنی یعنی ادم به صورت موازی که ما داریم زندگی می کنیم روی زمین یه کسی دیگر مثل خودمان تو دنیا دیگر ی همزمان داره زندگی میکنه حتی روشی وجود داره که می تونی روحت از جسم جدا کنیاینو بری سرچ کنی تو اینترنت روش زده من خودم روی اینستا دیدم فیلمشو ملاصدرا تو کتابش ذکر کرده تناسخ به دو صورت نوع اول دوباره زنده میشی وبرمیگردی تواین دنیا توجسمی دیگری که خود ادم میشه خالق خودش که گفته این دورغ محض نوع دومش پس از مرگ به دنیا دیگری میری و زندگی خودت دوباره شروع میکنی که یعنی در اینجا خالقی هست که تو به وجود اورده و وجودت از اونه که خوده من هم با تناسخ نوع دوم موافقم چون تا حالا جاهای خیلی زیادی شبیه دنیا خودما ن را تا حالا خیلی زیاد با همان ادم ها و بستگانم دوستانم تجربه و دیده ام اون هم به وفور ولی من به دنیا موازی اعتقاد دارم چون همزاد شخص خودمان تو دنیا دیگری با همان خانواده دارند زندگی می کنند.

  4. با سلام
    همه نوع معجزه شنیده بودیم اما تا کنون معجزه معجزه ها را ؛ تاج سر و اشرف همه معجزه ها را نشنیده بودیم. همه نوع افسانه شنیده بود اما تا کنون افسانه افسانه ها را ؛ گل سر سبد افسانه ها را نچیده بودیم و شاه میوه افسانه ها را نچشیده بودیم.
    معجزه شق الانسان را
    خداوند متعال ( نه خداوند محض و غیبی دینی بلکه خداوند عینی و واقعی علمی ) با اراده استوار و محکم و خواست آزاد خود ، همه مارا در عالم پنجم به دونیم مساوی تقسیم خواهد کرد و حجم عددی جمعیت را دو برابر خواهد نمود. هر فرد انسانی در آن عالم و عوالم بعد از آن تا عالم هفتم به زوج خود تبدیل خواهد شد. یک مرد به دو مرد و یک زن به دو زن تبدیل خواهند شد و البته از دوران نطفه بسته شدن در طبیعت روحی و خارج از رحم مادر. در آن عالم تولید مثل از طریق تقسیم سلولی روحی در طبیعت روحی صورت می گیرد و نیازی به آمیزش جنسی پدر و مادر ندارد. زیرا والدین هم خود از آن راه به عرصه وجود پا خواهند گذاشت. آن زوج ها را من پیشایس ” زوجهای بنیادی خودی ” می نامم که عاشق معشوق خواهند بود. البته مفهوم خویشتن را نباید به مفهوم ” خود پرستی ” اشتباه بگیریم. و همچنین آن ها را با دو قلو های فعلی که از یک تخمک ایجاد می شوند هم سان بدانیم . زوج های بنیادی خودی دو جسم روحی آغشته به ذره ناچیز مادی مطلقا برابرند و دارای یک روان واحد خواهند بود آنهم بصورت تنیدهگی کوانتایئ. اگر یکی آز آنها در آن سمت کیهان روح باشد و لذتی را تجربه کند ، جفت او در این سمت کیهان همان لذت را بطور مطلقا مساوی و همزمان تجربه خواهد کرد به اضافه لذااذی که خود می برد. هر دو دارای یک اندیشه ، یک فکر ، یک خیال و یک احساس واحد خواهند بود. ناف های آنها در آسمان توسط خود خداوند با دستهای مهربان و مامایی آن پدر و مادر بزرگوار و رحیم و رحمان برای همدیگر بریده و جراحی میشوند و آنهم بدون تیغ و نخ و سوزن بلکه از طریق تصور کردن و بشو گفتن. آن زوج ها سه نوع خواهند بود به شکل : مذکر مذکر و موئنث موئنث و سر انجام مذکر موئنث.
    در عالم ششم تغییر و تبیدیل جنسی صورت می گیرد. مذکر مذکر عالم پنجم در عالم ششم به موئنث موئنث تبدیل خواهد شد و موئنث موئنث عالم پنجم در عالم ششم به مذکر مذکر. حالت مذکر موئنث در عالم پنجم ایجاد نمی شود بلکه در عالم نهائی یا عالم هفتم . این تصویر خیالی که به احتمال قریب به یقین حقیقت دارد حاصل سال ها اندیشیدن به موجود انسانی و هدف و غایت زندگی او می باشد که در اندیشه من ایجاد شده است. گاهی اوقات حس میکنم که خداوند باریتعالی، عزوجل ، منشاء و مبداء کائنات ؛ آفریننده زمین و آسمان ها و خالق ارض و سماوات با خویشتن خویش در حالِ حال کردن است. این زوجهای بنیادی در وجود و اعماق روان هر فرد انسانی بصورت قوه و استعداد محض و غیبی وجود دارند و در انتظار ظهور رسیدن و به فعلیت در آمدن اند. طبیعت مادی و روحی فعلی قادر نیست که شرائط و امکانات ظهور این قوه ها به عمل را فراهم نماید. لذا هرکدام به اسباب و ابزار خاص خود نیازمند میباشند و این مسالح ساختاری با تغییر نسبت مقدار ماده و روح و آنهم از طریق نوسازی جهان و آنهم از طریق وقوع مه بانگ های متوالی و آنهم با اراده خود خداوند صورت خواهد گرفت. روح و ماده دو جنبه جدا ناپذیر خود خداوند هستند. و نسبت مقدار ماده و روح به نفع روح تغییر خواهد کرد. فیلسوف آلمانی به نام هگل در اثر معروف خود یکی بودن روح و ماده را از طریق نتیجه گیری های منطقی به اثبات رسانده است ، اما معتقد است که حقیقت واقعیت روح می باشد. من اشتباه اورا در اینجا تصحیح می نمایم و میگویم : حقیقت واقعیت نه تنها روح بلکه روح و ماده میباشد. لذا پس از مرگ روح از بدن و ماده جدا نمی شود و در سطح ذرات بنیادی بصورت میدان های الکتریکی و مقناطیسی در قالب کیفیت و قوه و استعداد و خاصیت باقی می ماند. بنا براین روح پس از مرگ بدن به زندگی بر نمی گردد بلکه خود انسان دو باره روح و جسم خود به زندگی بر میگردد.

    • سلام زینب
      من هم با تو هم حس و هم نظرم. خداوند همه رقم و همه جانبه در حالِ حال کردن با خویشتن خویش است. تمام لذات موجودات زنده و غیر زنده جملگی لذت لحظه ای اویند و تمامی درد و رنج موجودات زنده و غیر زنده حاصل بی
      خیالی و بی توجهی اویند در حین لذت بردن های آنی او. چه لذت ها که نمیبرد؟ گاهی اوقات به توانی هایش حسادت می برم و به خودم میگویم
      ( البته زبان لال گوش شیطان کر ) که نکنه آن بزرگوار با شیطان هم!! …
      گویا همه درد و رنجها فرش زیر پایش اند و همه لذت ها کام بخش جانش
      و جان جانانش.
      زینب من مثل تو باورم این است که روح و روان بعد از مرگ از تن جدا نمی شوند، بنابر این نیازی هم به رجعت و بازگشت به او ندارند ، بلکه خود انسان پس از پایان یافتن این زندگی با جسم و روح و روان به همراه کل کیهان و عالم وجود دو باره از نو وارد زندگی دوم خود خواهد شد. منتهی بر خلاف تو من در این روند سیر و سلوک تکاملی یک چیز دیگه ای می بینم شاید تو
      هم آنرا دیده ای اما در متن به آن اشاره ای نکرده ای. من ترا جان جانان می بینم! فکر میکنم که مجرد ترین مفهوم و معنی در اندیشه و ادبیات ما انسان ها جان باشد و نه روح و روان و جسم. حالا در ذهن و خیال خود یک زمینه را تصور کن که همه چیز ریشه خود را در آن داشته باشد و همه چیز آب زندگی خودرا از آن دریافت نماید. بعد از این خیال تصور کن که آن زمینه سطح دو ضلعی نیست بلکه حجمی در بر گیرنده چهار بعد زمان و مکان.
      آن زمینه به نظر من مجرد ترین لایه های حجمی وجود خداوند می باشد.
      در طی نزول و یا تبدیل وحدت به کثرت ، خداوند اساسی ترین بخش وجود خود را بصورت پیوستگی محض نگه داشته و از رسیدن ریشه مبارک خود به کثرت جلو گیری کرده است. به نظر من تو هم به این نکته رسیده ای و شاید برایت مهم نبوده که به آن اشاره کنی. لذا بر خلاف اندیشمندان دینی باور من این است که در حین بسته شدن نطفه در رحم مادر ، روح و روان از بیرون و با امر خداوند به او تعلق نمی گیرند. خود نطفه دارای یک جنبه کمی و دو جنبه کیفی می باش و این جنبه ها از هم جدایی ناپذیرند و هیچ کدام از
      آنان علت و عامل زندگی نیستند ،بلکه مسالح و ابزار های کمی و کیفی که در قالب آنان ، جان جانان مشغول زندگی شود. لذا، زمینه بنیادی اشاره شده که مجرد ترین بخش وجود می باشد جان می باشد و نطفه پس از به وجود آمدن از آن اقیانوس محض و مجرد پیوستگی جان می گیرد و زنده می شود. در این جا لازم است به افسانه دینی خلقت آدم اشاره کوتاهی داشته باشم. در اولین کتاب موسی به نام خلقت آیه مربوطه به شکل زیر است:
      خداوند آدم را از خاک آفرید و سپس از دَم خود به او زندگی بخشید.
      آیه مربوطه در قرآن به شکل زیر می باشد :
      خداوند آدم را از خاک آفرید و از روح خود در او دمید.
      در آیه قرآنی قرآنی به زندگی اشاره ای نشده است، لذا مفسرین دینی مسلمان روح را عامل زندگی میدانند و چون از بیرون به تن تعلق گرفته است و به خدا تعلق داشته، آنرا مجرد از تن و ماده می پندارند. در صورتی که ماده و روح و روان جنبه های کثرت پذیر ( اما در واحد های کثیر جدا ناپذیر ) خود خداوند هستند و چیزی که مجرد و کثرت ناپذیر است جان خداوند می باشد.
      جان مفهومی است که اصالت فارسی دارد و در بعضی از ادبیات بیگانه مترادف و یا معادل و هم معنی با مفهوم زندگی در نظر گرفته میشود. بنا بر این میتوان این تصور یا باور را داشت که جان همه موجودات زنده یکی می باشد و تعیین کننده اختلافات نبوده و تعیین کننده ماهیت و هویت و شخصیت انسانها و موجودات زنده نمی باشد و همه موجودات زنده و غیر زنده در آن سطح بنیادی به هم پیوسته اند. زینب ؛ لذا جان من و تو یکی اند.
      ذرات آب که از دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن تشکیل شده اند به ظاهر در هر آبی و آب اقیانوس با هم پیوسته به نظر میرسند اما در واقع واحد های جدا از هم می باشند. بهتر است که جان موجودات را با واحد های ملکولی آب یکسان نپنداریم که از همدیگر مجزا می باشند. اگر از سطح نور و ذرات اتمی و زیر اتمی عبور کنیم واز لایه بالایی هندسی یعنی اشکال هندسی از قبیل حجم و سطح و خط عبور کنیم به بنیادی ترین سطح هندسی می رسیم که آجر های بنیادی ریاضی را در بخش هندسه می رسیم که آن ها را نقاط بی بعد می نامند. پایین تر از آن سطح ، سطح فکری قرار دارد به واحد های منطقی از قبیل : بله و خیر آره و نه
      و سر انجام پس از عبور از لایه عقلی که واحد های آن مثل لایه های ماقبل خود کثیر و مجزا از هم می باشند به لایه نهائی و بنیادی پیوسته می رسیم که جان من و تو و خود خداوند می باشد که جاودانه به پیوسته است. شاعر و عارف بزرگ فارسی زبان هم به نوبه خود در گوشه ها و کنج های انزوای آشیانه و کاشانه دل و فهم و عقل ، حس و اندیشه و خیال خویش آن را
      ” جان جانان نامیده است ” .
      بنا بر این زینب جان ، جان علت و عامل زندگی است و ماده و روح و روان مسالح کمی و کیفی ، سخت افزاری و نام افزاری ساختاری او می باشند.
      هر دومون توجه داشته باشیم که در لحظه مرگ جونامون از تنامون نمی پرند
      و مارا تنها نمی گذارند. باز هم من و تو می دونیم که آن تکینگی ویا تجرد فیزیکی و یا پلاسمای نوری بسیار داغ و متراکم و سنگین اولیه که همه چیز از وجود خودرا مدیون اون میدوند در اقیانوس جان ، جان خود را برای زندگی دریافت نموده است و خود آن نطفه کیهانی ذره ای از وجود خداوند در قالب مادی و روحی و روانی بوده است . بنا بر این زینب جون ، باور دینی که طبق آن خداوند عالم هستی را از نیستی و عدم آفرید و باور علمی که قبل از مه بانگ نیستی و عدم بود ، هردو اشتباه می باشند و هر دو باور خطای ذهنی و خیالی محسوب میشوند. سرتو درد آوردم ببخشید.
      جان تو رکسانا

      • سلام رُکسی
        از سفرت به اعماق وجود تا ته وجود و برگشتت تا سطح وجود خیلی لذت بردم تاکنون چنین لذت و هیجان روحی و روانی بهم دست نداده بو حتی جسمم هم لذت می برد. میگن سعدی گفته : انسان روزی به جائی خواهد رسید و در آنجا و در آن زمان فقط خدا را خواهد دید.
        امروز میدونیم که یه زمانی و یه مکانی قیود نامعین مکانی و زمانی اند. گویا شاعر ؛ ادیب و عارف بزرگ پارسی زبان یا نخواسته است یا وقت کافی نداشته است که آن زمان و مکان را تعیین کنه شاید هم این را به عهده آیندگان گذاشته. من ترا همان انسان سعدی می بینم که روز و جاشو به روشنی تعیین کردی. اگر یک تفسیر بیست جلدی را در طول عمرم مطالعه می کردم شاید به این روشنی نمی رسیدم تا با مطالعه یک متن کوتاه و روشن و زیبا. البته از اشتباهات لغوی و املایی و انشائی خودم و خودت صرف نظر میکنم.
        ای زائر محتوای زیر سقف فلک و فضای بالای بام فلک ها ! یک پیشنهاد کوچولو و ناچیز به درگه ات دارم.
        آیا اجازه دارم که تاج سر فلک ها یت را که جان نام دارد یک لقب ملموس تر بهش بدم و از این به بعد آنرا ثابت طلائی کیهانی بنامم ؟ و همچنین نسب های بین ماده روح و روان را نسبت های طلایی وجود قلمداد کنم که طریق این لقب های عینی عالِمان علوم تجربی هم بتوانند از بهره مند شوند ؟
        البته می دونم که یک نقاش ایتالیائی در گذشته با مشاهده متقارن سطحی موجودات هم لقب ثابت طلائی را خلق کرده است.
        در یکی از متون چشمم به یک بیت خورد که یکی از کامنت گذار ها سروده بود اونم خوشم اومد و با اجازه او خودم چند کلمه بهش اضافه کردم .

        ای حافظا بیا …
        ای حافظ ای حافظ قرآن ای لسان غیبی ای بلبل خوش الحان فضای قدس ای سیمرغ بلند پرواز و تیز بین بر فراز وادی ها و مَرغ زارها و چمن زارها و باغات ملکوتی بیا با فال قندی فال خود گیر و ببین تجرد را که به این روشنی نیامده است حتی در وهم مولانا آن پیر دَیر عُرفا .
        جون و جان تو تابی تو

  5. تا موقعیکه نادان وجود دارد،دروغ و تَوَهم و خرافه ازبین نمیرود. حالا این سفاهت میتونه شامل دانشمند باشد یا آدمی معمولی.حرفهای این دوتا دانشمند(درصورتیکه واقعاََوجودداشته باشند، و این ادعاها رو کرده باشند) مهملات و چرندیات است. روح و جن و چیزهایی از این دست، اصلاََ وجود نداشته و ندارند. همه دانشمندان واقعی علوم تجربی این خزعولات را رد میکنند. معرفت و آگاهی به خود و محیط ، ناشی از روان و ذهن است و اینها هم تولید فعالیت بخشی از بدن یعنی مغز است که بامرگ انسان و انهدام مغز ، ذهن و روان نیز منهدم و فرومیپاشد و هیچ وجودِانتزاعی و مجرد و جوهری از آدم باقی و پایدارنمیماند.بلکه برعکس، این جسم است که میماند، وپس ازمرگ تجزیه و با شیمیِ خاک ترکیب میشودو به چیزهای دیگر مثلاََ انرژی رشدِ گیاهان تحول و تطور پیدامیکند. ودرآخر اینکه، ردّ این موهومات، منافی اخلاقیات نیست.کسانی که ادعاهایی درخصوص تجربیات نزدیک به مرگ دارند، اگر راست بگویند، احتمالاََ ناخوداگاه دچار بیماریهای روانی مثلاََ انواع سایکوتیک ها، صرع لوب گیجگاهی، افسردگی سایکوتیک، بایپولارشدید، انواع شیزوفرنیا، دمانس، اختلالات هویتِ تجزیه ای، بیماریهای پارکینسون و آلزایمرشدید و غیره هستند. بکوشیم برای ارتقاء رشدفرهنگی و خرد فردی و اجتماعیمان، از پذیرش اعتقاداتِ بی اساس‌وغیرعلمی و غیرآکادمیک پرهیزکنیم وآنها را درجامعه تسرّی ندهیم.

    • با سلام جناب جعفر خان
      همان چیزی که شما روان می نامید چبزی فیزیکی نیست و چیزی که فیزیکی نیست یعنی طبیعی نیست و چیزی که طبیعی نیست یعنی محدود به ماده نیست شما نمی توانید روان را چیزی مادی تصور کنید و هر چیز غیر طبیعی و ماورء یا متا فیزیکی که همان مفهوم غیر طبیعی است قابل شناخت علمی نیست و کسی نمی تواند آن را بررسی و تجزیه تحلیل کند دانشمندان عاجز از ان هستند که برای چیزی غیر مادی تعریف داشته باشند. آنها حتی برای علم و چرا علم وجود دارد پاسخ منطقی ندارند، جتی فلسفه هیچ پاسخی برای اینکه زندگی چیست و یا ما برای چه در این هستی وجود داریم ندارد. مثلا شما چگونه می توانید عشق را توضیح دهید و یا از عشق و محبت مستند سازی بکنید . اگر بخواهید تصویری از عشق و یا محبت نشان دهید آن تصویر معاشقه و یا نوازش کردن خواهد بود وهرگز خود عشق و یا محبت نخواهد بود. بنابر این نمی توان چیزی که قابل رویت و یا درک نیست را انکار نمود یک نابینا چگونه می تواند بداند که رنگ قرمز چیست؟ یک نابینا اگر بداند که حتی نور وجود دارد باز نخواهد ادراک کند که نور چیست. علم حتی اینکه ماده چگونه بوجود آمده با اینکه ماده در جهان فیزیک وجود دارد و می تواند آن را بررسی کند اما ماهیت و موجودیت آن را نمی داند و هیچ جواب منطقی برای پیدایش آن ندارد. بس بهتر است بگوییم نمی دانیم. زمانی ویروسها و میکروبها را موجوداتی می دانستند و به آنها شیاطین و اجنه می گفتند پس باید بگوییم چیزی به عنوان اجنه وجود ندارد، اما وجود دارد تنها ما به آن اجنه نمی گوییم. امروز می دانیم که آنها ویروس و میکروب هستند. اما با چشم غیر مسلح هم قابل رویت نیستند ما حتی امروز نمی دانیم داخل هسته اتم چیست چون هنوز قابل رویت نیست ولی دلیلی ندارد بگوییم هیچ چیزی وجود ندارد چون ما کور هستیم و نمی بینیم. با تشکر

      • سلام عدل
        ” بهتر است بگوئیم نمی دانیم ”
        به نظر من بهتر است که همیشه سعی کنیم که بدانیم!
        قدیمی ها می گفتند: توانستن خواستن است و خواستن توانستن !
        امروزی ها میگویند : دانستن توانستن است و توانستن دانستن !
        البته عبارت دوم به این معنا نیست که همه حاکمین و توان مندان سیاسی جملگی دانا می باشند. به هر حال من با مطالعه همه متون و کامنت ها و نظریات درج شده در این سایت در پیرامون روح و روان و ماده و جاودانه بودن زندگی و زندگی های بعد از مرگ و ابعاد مادی و معنوی واقعیت به حقایق بسیار ارزنده ای رسیده ام. اطلاع ندارم که آیا شما همه کامنت ها را مطالعه کرده اید؟ سارا و سبا و قندی و ابراهیم به یک چندین راز نهفته پی برده اند و دارای بعضی اندیشه های مشترکند و این اندیشه ها در ذهن و خیال و احساسات بسیاری از انسانها وجود دارد و تا کنون به صورت یک سیستم منسجم فلسفی و در قالب یک جهان بینی نو هنوز در ادبیات انسان به رشته تحریر نیامده است. به عنوان مثال یکی از این ایده های با ارزش این است که بعضی زنان معتقدند که مردن بودن خودرا تجربه خواهند کرد و بعضی مردان هم زن بودن خودرا. گویا قندی راه و روش طبیعی عملی شدن این ایده را کشف کرده است ، اما نمی دانم که خود قندی به فلسفه و جهان بینی و باور خود واقف گردیده و به آن اطمینان دارد یا اینکه هنوز این ایده بصورت خیالی خام و ناپخته در افکار او زاییده شده و در حال حاظر دوران نوزادی و شیر خوارگی و کودکی خود را طی میکند؟ ایده دوم این است که زندگی انسان مستقل از زندگی کیهانی پس از مرگ ادامه نمی یابد بلکه به همراه کیهان.
        در مورد غیر مادی بودن عشق : بعضی ادیان و یا بیشتر ادیان و بعضی عرفان بزرگ فارسی زبان معتقدند که خداوند از روی عشق بیکران خود عالم را خلق کرده و یا عشق را به انرژی و جرم تبدیل نموده است. طبق اصل طلائی علم فیزیک که تحت عنوان
        ” بقاء انرژی ” معروف است ، انرژی نه میتواند خلق شود و نه معدوم گردد. البته این عدم مقدوریت در حیطه دانش و شناخت محدود انسان محاط می گردد و نه در حیطه دانش و قدرت مطلق خداوند. بنا بر این علم تجربی بر این باور است که انرژی بوده ؛ هست و خواهد بود. اما عارف با تکیه بر کشف و شهود عارفانه خود و گوش دادن به ندای دل و دیندار بر اساس تقلید از کلام پیامبر و امامان و معصومین که حاکی از کلام خداوند است و بعضی فلسفه عشق گرا با استدلال منطقی و عقلی این پدیده به اصطلاح غیر مادی را به یک نیروی مطلق ماوراء الطبیعه ربط می دهند و ما انسانهای عادی و معمولی نمی دانیم به کدام جبهه و قطب باور داشته باشیم. برای حل این مساله یک روز یک ایده در ذهن من ایجاد شد و با خود اندیشیدم و به خود گفتم که اگر عرفان و ادیان حق داشته باشند، آنگاه می توان یک فرمول ریاضی نوشت که از طریق کانال و فرمول ریاضی بتوان معادل بودن عشق و انرژی را ثابت کرد. همان طور که فیزیک دانان اروپا در مورد انرژی و دما و فرکانس این کار را کردند و کاربرد آنهم در زندگی انسان غیر قابل چشم پوشی است. اول فیزیکدان اطریشی به نام بولتزمن موفق شد معادل بودن انرژی و دما را از طریق یک فرمول ریاضی ثابت نماید، به پیروی از او فیزیک دان آلمانی معادل بودن انرژی و نوسان و متعاقب آن ذره ای بودن انرژی را اثبات نمود و سر انجام سهراب و رستم علم فیزیک وارد میدان نبرد شد و معادل بودن انرژی و جرم را به عمومیت رساند. زمان را هم روی مکان گذاشت و گفت : زمان چیزی نیست جزء بعد چهارم مکان. قبل از انشتاین در پیش پای عالمان علم فیزیک چهار راه به سمت رسیدن به وحدت علمی قرار داشت، استعداد برجسته او این بود که این چهار راه را به دو شاهراه تبدیل نمود و بقیه عمر خود این آرزو را در دل و اندیشه و فکر و خیال خود حفظ کرد که روزی بتواند یک فرمول ساده ریاضی بنویسد و معادل بودن زمانمکان از یک طرف و جرم و انرژی از طرف دیگر را به اثبات برساند که موفق نشد. تعدادی از فیزیک دانان و ریاضی دانان و کیهان شناسان در این صدد اند که آروزی پیر و عارف علمی خود را بر آورده کنند و در صدد ایجاد یک رشته جدید در علم فیزیک اند که قوانین مکانیک کوانتایئ و قوانین جاذبه انشتاین ( تئوری نسبیت عام ) را یک تئوری تبدیل نمایند و بین آن ها آشتی ریاضی ایجاد کنند. در این زمینه فقط عنوان و نام این تئوری تعیین شده است و از محتوای آن کوچکترین اثری به بیرون درز نکرده است. نام این رشته علمی در حال زایش و تولد ” جاذبه کوانتایئ ” می باشد. انشتاین در فرمولهای ریاضی میدان های جاذبه مفهوم نیوتنی نیرو را از صحنه خارج کرد اما در مکانیک کوانتایئ حذف مفهوم نیرو غیر قابل تصور است. حال خر بیاریم و این معرکه علمی را بار کنیم. من یک پیشنهاد برای حل این مساله بغرنج علمی دارم که اگر فرصت مناسبی دست داد خدمت شما عزیزان فارسی زبان بیان خواهد شد. معادلاتی که در بالا به آنها اشاره شد هر کدام دارای یک ثابت طبیعی می باشند و مقدار عددی این ثوابت هم تعیین گردیده و لذا همگی کاربرد عملی دارند. در این مقایسه اگر ما بخواهیم عشق را به انرژی و بر عکس انرژی را به عشق به صورت کاربردی تبدیل نمائیم، در درجه اول به کشف یک ثابت طبیعی می باشیم تا بتوانیم معادل بودن عشق و انرژی را در قالب فرمول ریاضی ترسیم و بیان کنیم. طبق باور من این امر تا آینده های بسیار دور دستی میسر نخواهد بود. لذا این حقیر به عنوان پیش غذا و پیش در آمد برای خودش یک فرمول ساده دست و پا نموده و هرگاه صحبت از عشق به میان آمد ، آن فرمول را در خاطره خود زنده کند و از خود به پرسد که آیا گوینده که در قالب شعر عشق را وصف می کند از معنی و مفهوم عشق چیزی می داند.
        2^€×E=💝

        در قالب کلمات این فرمول به شکل زیر می باشد:
        عشق برابر است با انرژی ضرب در یورو به توان دو.
        یورو واحد پول اروپاست و در این فرمول به معنی پول نیست بلکه یک ثابت خیالی طبیعی است و عبارت است از جذر عددی سرعت نور در خلاء به توان سه. طبق این فرمول اگر بخواهیم که محاسبه کنیم که چقدر عشق مورد نیاز بوده است برای تولید یک ذره بنیادی اتمی مثلا یک الکترون : اول باید از طریق فرمول معروف انشتاین جرم الکترون را به انرژی محاسبه کنیم و مقدار عددی آنرا در فرمول
        ” عشق ماندانا ” به جای E بگذاریم و پس از محاسبه € از طریق ارائه شده در بالا آنرا به توان دو برسانیم و عمل ضرب را در سمت راست معادله انجام داده و مقدار عددی عشق را تعیین کنیم. بیایید نام های خود را سوار بر مرکب تکه تاز ماندانا نمائید و با هدف رسیدن به شناخت مطلق خویشتن خویش و شناخت خداوند ، آنرا شیهه کنان جهت رصد به اعماق کیهان گسیل داریم و امید داشته باشیم که طول سفر رصدی خود در بین راه مثل خر عقلی مولانا پا هایش در گل یک سیاه چال گیر نکند و از سفر و رصد باز بایستد.

    • ای نادان امثال تو نه از سواد کافی برخوردارید نه از شعور کیهانی چیزی می دانید اصولا خود وجودیتان هم انکار می کنیدحتی اگه بزرگترین دانشمندان از طریق نظریه کوانتمی روح را اثبات کنند از بس که دین امثال شما رو پریشان احوال کرده که هر چیزی را حتی اگربطریق غیردینی هم اثبات شده باشه باز هم انکار می کنید تا نادانهایی مثل شما وجود داره فقطوقتی بمیری اون موقع خودت می فهمی

      • سلام سیاوش
        دوست دارم مقداری بیشتر در مورد شعور کیهانی اطلاع کسب نمایم. در این زمینه اطلاعاتی که خودم کسب نموده ام به اطلاع می رسانم. قبل از آن یک سوال طرح می‌کنم که در ارتباط مستقیم با زندگی های بعد از مرگ میباشد و سعی میکنم که به این سوال پاسخی در خور اندیشدیدن ارائه دهم. سوال این است که افراد انسانی پس از مرگ به زندگی خود ادامه خواهند داد و یا به همراه کیهان؟ در همین رابطه سوال دوم مطرح میشود : آیا کیهان هم مثل موجودات زنده پیر و فرسوده خواهد شد و سر انجام خواهد مرد ؟ طوریکه علم کیهان شناسی و نجوم از طریق نظریه علمی مه بانگ به ما می آموزند ، ستارگان و یا خورشید ها و کهکشان ها یک عمر محدود دارند و آن به این معنا که روزی تولد یافته اند و یک روز هم خواهند مرد. همه کهکشان ها بر اساس این نظریه از ابرهای عظیم هلیومی و هیدروژنی تولد یافته اند.خورشید ها هر کدام وابسته به جرم و حجم خود داری چندین سرنوشت می باشند. مثلا یا به ستارگان نوترونی ؛ یا هیولا های قرمز ؛ به سفید چاله و یا به سیاه چاله تبدیل می شوند و در کهکشان مربوط به خود باقی می مانند و با حرکت خود به دور سیاه چال مرکزی در انتظار مرگ کهکشان به سر میبرند. سرنوشت خود کهکشان ها هم این است که سر انجام همه منظومه های شمسی اطراف خود را به همراه تمدن ها و فرهنگ های درخشان موجود روی بعضی از سیاره گان در اطراف بعضی خورشد ها ،یکی پس از دیگری نوش جان کنند و به سیاه چاله های عظیم و سنگین تبدیل شده و به زندگی خود پایان دهند. کهکشان ها علاوه بر حرکت چرخشی دور مرکز خود بصورت گروهی در حال گردش به دور مرکز گروه خود می باشند و علاوه بر آن مجموعه ای از کهکشانها روی یک سطح کروی قطور به آرامی در حال حرکت دورانی در اطراف مرکز جهان می باشند. سر انجام بعد از اینکه زمان و مکان نسبی دست به انقباض زدند، همه سیاه چاله ها را با خود به سمت مرکز جهان متراکم و متراکم تر خواهند کرد و سرانجام تمامی اجزای کیهان در مرکز جهان به یک تکنیگی یا تجرد فیزیکی بسیار ریز و سنگین و داغ ( پلاسمای نوری ) تبدیل خواهد شد. آن لحظه را میتوان مرگ کیهان نامید. حال چرا انقباض تا حد صفر صورت نمی گیرد که متعاقب آن کل کیهان به یک نقطه بی بعد ریاضی تبدیل گردد و سپس محو و نیست شود. این یک معما علمی است که علم کیهان شناسی تاکنون پاسخ روشنی به آن نداده است. پس از مدتی نا معلوم و ماندن در آن حالت ، آن پلاسمای نوری دوباره دست به انبساط میزند و بر اثر سرد شدن به جرم و انرژی تبدیل می شود و ابرهای هلیومی و هیدروژنی ایجاد و سپس به تدریج به کهکشان ها تبدیل خواهند شد، سر انجام منظومه شمسی خودمان متولد خواهد شد و کره زمین دوباره به ظهور خواهد رسید و انسان پا به عرصه وجود خواهد گذاشت و هر انسانی دوباره توسط پدر و مادر خویش خلق و متولد خواهد شد. البته اگر به اصل علمی تکامل و اصل دینی سیر و سلوک به سمت کمال انسانی و انسانیت باور داشته باشیم ، چنین تولد دو باره ای ، تکرار و مکررات خسته کننده نیست. فیلسوف آلمانی معتقد به اصل تکرار جاودانه یا اصل جاودانگی تکرار بود. در یک جمله این اصل را به صورت زیر بیان کرده است : نه یک ذره بهتر ؛ نه یک ذره بد تر و نه یک ذره طوری دیگر بلکه مطلقا همین طور . این اصل امروز می دانیم که با دو اصل علمی و دینی منافات دارد و مورد پذیرش فلاسفه عصر جدید نیست. لذا نتیجه اینکه ، زندگی انسان بعد از مرگ مستقل از کل کیهان ادامه پیدا نمیکند بلکه جزء لاینفک زندگی کیهانی است. معاد جسمی و روحی که حدود ۱۲۰۰ آیه در قرآن به وصف آن پرداخته شده و تفاسیر قطور و حجیم فراوانی که در مورد آن آیات صورت گرفته است ، فقط از طریق اشاره شده در بالا حقیقت دارد و نه از طریق جدایی روح پس از مرگ و سپس هجرت او در جسمی سبک به نام قالب مثالی به برزخ و در آنجا با پاداش و عذاب موقت و در انتظار نشستن روز قیامت و الا آخر. بنا بر این گرچه علم تجربی موافق جدایی روح از جسم نیست ، با این وجود اصل جاودانه بودن زندگی هم را رد نمیکند و سعی میکند این اصل را با روش علمی شرح دهد. حال بر میگردم به شعور کیهانی یا به قول هگل فیلسوف آلمانی روح جهانی. تلسکوپ هابل اخیرا تصاویر زیبائی را از ابر های هلیومی و هیدروژنی اولیه در اطراف مرکز کیهان به رصد خانه های زمینی رله کرده است که حدود سیزده و اندی میلیارد سال نوری از زمین دور اند. این تصاویر مربوط به دوران طفولیت و کودکی کیهان می باشد و در آن زمان بسیار دور در اطراف آن ابرها چیز دیگری وجود نداشته است . ظرف این مدت طولانی و بر اثر انبساط مکانزمان آن ابر ها به کهکشان های دور دست تبدیل شده اند و دیگر وجود عینی و واقعی در سر جای خود را ندارند. این پدیده به این معناست که کیهان در طول تکاملی خود عصرهای مختلف گذشته خود را بصورت خاطره تصویر به ارث گذاشته است و هم اکنون از طریق بخش خود آگاه خود یعنی انسان با تلسکوپ گذشته های خود را نگاه میکند و خاطرات خودرا به یاد می آورد. این پدیده بصورت یک معمای علمی هنوز حل نشده باقی مانده است. طوریکه از طریق تجربه به این امر آگاه هستیم که یک تصویر را فقط میتوان روی یک صفحه کاغذ و یا یک نوار و یا دیسک و چیپ و یا زمینه مادی دیگری ضبط و ثبت کرد و آنرا در بایگانی گذاشت. معما این است که کیهان تصویر دوران نوزادی و کودکی و نوجوانی خود را روی چه زمینه ای ضبط و ثبت نموده و برای یادگاری به ارث گذاشته است. در این جا در حال حاظر و تا زمانیکه خود علم این معما را حل نکرده است ، می توانیم به باور دینی اتکا کنیم ( البته نه بطور متعصبانه ) و بگوئیم خاطره کیهان در روح کیهان باقی مانده است و به این نتیجه برسیم که کیهان یک موجود زنده و هوشمند است داری روح و شعور و خاطره. به قول عارفان بزرگ فارسی زبان ، که در این باورند که عالم ظهور و یا جلوه حق است ، می توان جهان را ذره ای از وجود خداوند دانست و خداوند هم دارای روح و خیال و اندیشه است.

    • ساکت شو بی سواد با اون اسم خزت، آمریکایی ها اثباتکردن اونوقت تو جهان سومی دوتا اصطلاح از مغز یاد گرفتی و انکارذمی کنی وقتی بمیری می فهمی وجود داره

      • سلام نهال
        یک فرد روشن فکر به خود اجازه نمی دهد که به دیگران امر ” ساکت شو ” را صادر نماید و احیانا به فکر بیافتد که دهان مخالفین را قفل کند و لبان اورا بدوزد و زبان اورا از بیان اندیشه های خویش از حرکت کردن باز دارد. البته من مطمئنم که شما به عنوان یک روشن فکر جوان ایرانی و فارسی زبان ، با بیان ” ساکت شو ای بی سواد ” چنین قصدی را نداشته اید. همه انسان ها در وجود خود دارای یک غریزه طبیعی به نام ” نام آوری و شهرت طلبی ” هستند و هر کسی میل دارد ، در طول زندگی و حتا بعد از مرگ از نام او به نیکی یاد شود. اما این غریزه طبیعی در عده انگشت شماری از انسان ها حالت طبیعی خود را از دست می دهد و تدریجا به یک قوه سرطانی روحی و روانی تبدیل می شود ، طوریکه تمام آگاهی چنین افرادی مبتلا به این درد می شود. این انسان ها توانائی رقابت سالم از طریق بحث و استدلال منطقی و عقلی با حریفان خود را ندارند و سعی میکنند که از طریق تعصب حرف خود را به کرسی بنشانند. پیامبران از این دسته انسان ها بوده اند که از طریق رایج رقابت حاکم بر قبیله و محیط خود نتوانسته اند حریف فرمانروای زمینی عصر خویش را به زانو در آورند و پشت اورا به خاک به مالند، لذا برای رسیدن به هدف خود متوسل به نیروی ماورایی شده اند : خداوند به من گفت که چنین و چنان کن !!! هدف باطنی پیامبران این بوده است که نام آنان در طول عصر های متمادی و حتا تا آخر زمان در خاطر انسان ها زنده بماند و بر سر زبانها تا خدا خدا داری میکند جاری باشد. لذا دلیل اصلی و بنیادی و حقیقی ترویج باور های دینی حقیقت جوئی و بر قراری عدل الاهی نیست بلکه پایداری نام پیامبران ادیان مختلف می باشد و اکثریت قاطع موئمنین پیرو ادیان از این راز نهانی دلاوری و نام آوری و رسیدن به شهرت جهانی پیامبران خود بی آگاه. البته پیامبران در نزد ما دارای احترام خاص خود را دارند و ما آنها را به گناه و ارتکاب خطا محکوم نمی کنیم و آن ها را کودکانی می پنداریم که کلمات شیرین و تلخی را بر زبان خود جاری نموده و آنرا در آثار کتبی خویش برای انسان به یادگاری گذاشته اند. گناه نام آوری آنان در اصل بر دوش و گردن خود خداوند می باشد. خداوند بر یکی از پیامبران قوم یهود چنین آیه ای را نازل نموده است ( البته احتمال اینکه این جمله حاصل اندیشه ؛ احساسات و خیالات خود او باشد برابر با عدد صفر نمی باشد : نام من در آسمان و بر روی زمین بر تر از همه نام هاست و هیچ نامی نمی تواند نام مرا به چالش بکشد!!!! با احترام کامل به کلام خداوند و بیان پیامبر می توانیم از این آیه و یا از این جمله به نتیجه منطقی و معقول زیر برسیم : چنین موجودی اسیر دست عقده نام آوری و شهرت است هم بر روی کره زمین و هم در آسمان. بنا بر این اگر این غریزه را در وجود خود حس می کنیم ، باید بدانیم که این غریزه ریشه در وجود خود خدا دارد و ما انسان ها با دارا بودن آن در پیشگاه خداوند از هرگونه تکلیفی معاف خواهیم بود. در پایان باور خودم را در مورد نام ها به شرح زیر خدمت شما بیان میکنم: همه نام های انسان ها در پیشگاه خداوند مثل نقاط ریاضی از برابری و مساوات مطلق برخوردارند و هیچ نامی ذره ای بر تر از نام های دیگر نیست و هیچ نامی به وساطت و شفاعت و میانجی گری نام های دیگر نیازی ندارد.

    • یک موضوعی که در این دیدگاه شما قابل توجه است این است که اول اینکه خود شما به روان اشاره کرده اید که مطمئنا نه مادی است و نه بخشی از مغز و دوم اینکه انسان از هویتی برخور دار است که آن هویت بسیار فراتر از جسم فیزیکی است . این هویت و در ادامه آن، اراده انسان است که به جسم و مغز درخواست انجام کاری را می دهد و مغز اراده فرد را تنها به عنوان یک وسیله فیزیکی در این جهان که مادی است به انجام می رساند. پس این اراده و خواستن از موجودیتی غیر از مغز و جسم فیزیکی سرچشمه می گیرد. اینجاست که انسان برخلاف سایر موجودات که تنها از نوعی هویتی غریزی برخوردار هستند، از هویتی با اراده برخوردار است ؛ اراده چیزی که جسم نیست و از هویت انسان یا هر اسمی مانند روح سرچشمه می گیرد. این موضوع اصلا بحثی دینی و مذهبی نیست بلکه نشان از هوشمندی موجود در خلقت هستی دارد .

      • سلام شهرام
        چرا با ماده این همه سر ستیز داریم ؟ دین داران معتقدند که هرآنچه در عالم وجود دارد نمونه کامل آن در خزائن آسمانی بصورت گنجینه معنوی وجود دارد. اگر دین داران به کلام خدا و پیامبر خود واقعا اعتقاد دارند، حتمآ خواهند پذیرفت که گنجینه معنوی ماده هم در خزائن آسمانی پیش خداوند وجود دارد و اینقدر مورد نفرت نباید قرار گیرد. از دیدگاه من روح و ماده دو جنبه وجودی خود خداوند میباشند و هرگز از هم جدا نمی شوند چه در زمین و چه در آسمان. مهم تر اینکه نسبت این دو جنبه ثابت و جاودانه نیست بلکه مشمول حال تغییر و تحول دائمی است. همه ما شاید به تکامل علمی طبیعت و سیر و سلوک دینی انسان به سوی کمال واقف باشیم. در طبیعت فعلی و عینی و واقعی موجود در پیش چشم ما که خود ما بخشی از آن هستیم ، جنبه مادی آن واحد اولیه ( که من آنرا یک ذره از بخش نسبی خداوند می نامم ) به نهایت گسترش و و سعت خود رسیده و جنبه روحی به منتها الیه قِلت خود در سرار ابعاد کمی ماده به صورت نطفه کیفی باقی مانده و بر ماده سوار است. طبیعت از طریق جبر و انتخاب با حرکت دیالکتیکی ضدین را به هم تبدیل می کند و نسبت آنها را از نوع تعیین میکند. در طبیعت فعلی شش نوع عالم غیبی بصورت قوه و استعداد محض وجود دارند که در انتظار ظهور و به فعلیت رسیدن هستند. نسبت بین روح و ماده طوری تعیین گردیده است که کمیت و کیفیت موجود فعلی قادر نیستند که شرایط و امکانات ظهور این عوالم را فراهم نمایند. لذا ضروریست که نسبت روح و ماده طوری تغییر داده شود که این امکانات و شرائط فراهم شوند. تغیر این نسبت از عهده دانش و تکنیک انسان بر نمی آید. بلکه خود طبیعت از طریق جبر و انتخاب در چهار چوب قوانین طبیعت و زنجیره علت و معلول و یا با خواست و اراده خداوند ، این نسبت تغییر می یابد. البته من شخصا بین قوانین طبیعت و زنجیره علت و معلول مادی و تصمیمات قاطع و بی چون و چرای خداوند و خواست مطلق او هیچگونه تمایزی نیستم و به خدای عینی و واقعی علمی باور دارم تا خدای محض و غیبی دینی. یک مثال ساده در مورد تبدیل ضدین به هم دیگر : طبیعت فعلی به نسبت فعلی روح و ماده قادر نیست که یک مرد را به یک زن و یا یک زن را به یک مرد تبدیل نماید. در این تبدیل منظور دستکاری ژنها و متعاقب آن دخالت انسان بصورت تغییر نتخاب طبیعی و یا عملیات جراحی ترانس جندا نیست بلکه حرکت دیالکتیکی کل کیهان و طبیعت می باشد. طبیعت و یا خواست خداوند برای هر فرد انسانی تنها یک سرنوشت جنسی را از پیش تعیین نکرده است بلکه دو سرنوشت جنسی. اما از آنجایی که نسبت فعلی روح و ماده مانع ظهور یک فرد انسانی بطور همزمان به صورت مذکر و موئنث و نر و ماده و یا مرد و زن که ، من آنرا در جهان بینی خودم زوج خودی می نامم ، میشود ، لذا این نوع سرنوشت یکی بعد از دیگری و به نوبت در پیش پای انسان قرار میگیرد. پس از مه بانگ دوم و نوسازی کل جهان و گیتی و عالم و کیهان همه انسانها در عالم بعدی با جنس متضاد جنس فعلی خود پا به عرصه وجود خواهند گذاشت. در عالم سوم نسبت روح و ماده به نفع روح تغییر خواهد یافت و انسان در آن عالم سوم به جنسیت فعلی خود به ظهور خواهند رسید. در عالم نهائی و غایی جنبه روحی خداوند به نهایت گسترش و وسعت خود خواهد رسید و جنبه مادی به نهایت قِلت خود و در سراسر طبیعت و کیهان و عالم و جهان روحی وجود حد اقلی و کمی خود را حفظ خواهد کرد. در آن عالم نهائی برای سفر به کهکشان های دور دست طبیعت روح ، انسان نیازی به موشک و ماهواره نخواهد داشت و هر لحظه که تصمیم به گیرد می تواند با سرعتی خارقالعاده ( سرعت فعلی نور در مقایسه با آن سرعت به سان حرکت لاک پشت خواهد بود در برابر جست و خیز خرگوشی خود ذرات و یا امواج فعلی نور ) . نترسید !! سیاه چاله های جهنمی کاری به موجودات روحی ندارند و آنها را نمی بلعند گرچه خود آن هیولا های سیاه چرده دارای طبیعت روح خواند بود. و تصادم شاخ به شاخ با آن سرعت سر سام آور هیچ گونه صدمه ای را به زائران موئمن راه حق در طواف فضای قدس شاعران رها شده از سراچه ترکیب تخته بند تن وارد نخواهد کرد. آن مرغان ملکوتی عارفان بر جسته فارسی زبان که از قفس موقتی تن مادی عالم خاک رها شده و در پهنه بیکران بی قفسی عالم ملکوت رها گردیده اند مثل ذرات نور از کنار همدیگر رد میشوند و پر و بال مجرد سماواتیشان ( آسمانیشان ) شکسته و ریخت نمی شود .اگر دوست داشتید که به زندگی های آینده خویش مطلع شوید از طریق گوگل و تایپ کردن ” هفت عالم”
        به سایت دیکشنری آنلاین آبادیس مراجعه کرده و آینده کیهانی خود را بصورت فال واقعی مشاهده کنید. در پایان بیتی جهت مزاح و شوخی:
        حافظا ای لسان غیبی ای حافظ قرآن
        بیا با یکی از فال قندی فال خود گیر

    • تا موقعی که نادان وجود دارد …….
      به نظر من نباید وجود داشتن نادانان را دلیل ترویج و بقای توهم و خرافه دانست بلکه دانایان دروغ گو. گناه یا خطای توهم و خرافه بر گردن بزرگان جوامع انسانی است و نه بر گردن نادانان. گناه و خطای بزرگان در اصل بر گردن آنان نیست بلکه بر گردن خالق آنان است که می توانست در حین آفرینش انسان را در برابر خطا و گناه واکسینه و مصون نماید. چرا این کار را نکرده ؟ بعضی بزرگان جاهل و نادان جوامع بشری بر این باورند که به قصد و نیت آزمایش این کار را نکرده است. در پاسخ به این بزرگان نادان می توان گفت که خداوند با داشتن قدرت و دانش مطلق نیازی به آزمایش و امتحان مخلوق خود را ندارد یا اینکه نادان و ناتوان تشریف دارد که نیازمند مشاهده و آزمایش و تجربه باشد. دوستان عزیز فارسی زبان حق داریم در خیال آزاد خود تصور کنیم که خداوند جهان یا عالم یا گیتی و کیهان را خلق ننموده است بلکه خودرا تبدیل نموده است و کل زندگی ، زندگی خود او می باشد و ما انسان ها هم جزئی از زندگی او می باشیم. لذا خدای محض دینی و خدای واقعی و عینی علمی را باید از هم تمیز دهیم. خدای محض دینی هم منشاء است و هم غایت در عوض خدای علمی یک فرضیه است که در پایان راه و در نتیجه گیری آخری وجود او به ثبوت خواهد رسید. در مورد روح و ماده نظر من این است که این دو پدیده در اصل و ریشه یک حقیقت و واقعیت واحد اند و هرگز از همدیگر جدا نمی شوند. در این جهان مادی یا عالم خاک و دنیای محسوسات علمی یا دنیای فانی و بی بقای دینی و عرفانی
      جنبه مادی آن واحد اولیه به نهایت وسعت و گسترش خود رسیده است و جنبه روحی را بصورت نطفه در تمامی ابعاد خود را در بر دارد. جنبه مادی به کمیت و سخت افزار و جنبه روحی به کیفیت ؛ حالت ؛ خاصیت و یا نرم افزار. حالت روحی در اطراف اجرام اتمی مثل الکترونها؛ پروتون ها و کوارکها به صورت میدانهای الکترو مغناطیس ساده ترین فرم خود را دارا می باشد که بصورت جذب و دفع جلوه می کند. در ساختمان ژن ها این میدان ها به برنامه های منسجم تبدیل میشوند که خاصیت خود حرکتی و تصمیم گیری آگاهانه به موجودات زنده را می بخشند. توجه داریم که نه یک برنامه بلکه دو برنامه ژنتیکی وجود دارد یکی روان و دیگری روح . برنامه یا نرم افزار روانی مسئولیت زندگی درونی را به عهده دارد، از قلیل کنترل و نظارت بر فعل و انفعالات شیمیائی و بیوفیزیوشیمیایی؛ عمل کرد سلولها ؛ بافتها و ارگانها و روابط آنها با همدیگر. ضمننا از وظایف مهم تر برنامه روانی نگهداری حیات از طریق هضم مواد غذایی دریافتی و بقاء حیات از طریق تولید مثل.
      در عوض برنامه روحی مسئول کنترل و هدایت حرکات بدن و زندگی بیرونی است از قبیل رابطه فرد با خود و اجتماع. از وظایف مهم تر برنامه روحی نگه داری از بدن ؛ تهیه مایحتاج زندگی ؛ رفع نیازهای جسمانی و کنترل آگاهانه تولید مثل. جوامعی که از درد تورم یا افزایش کنترل نشده جمعیت زجر می کشند ، برنامه روحی خام و ناپخته می باشد و یا میتوان گفت که سطح آگاهی پایین می باشد. در ساختار ژنها دو نوع مغز ژنتیکی وجود دارد که یکی مسئول اجرای برنامه روانی است که در هسته تمام سلولهای بدن بجزء سلولهای مغز و اعصاب وجود دارد. دومی فقط در ساختمان ژنهای سلولهای مغز میباشد که حالات آگاه و خود آگاه و تصمیم گیری و خود حرکتی بدن را سبب میشود. برنامه روانی کلا بخس ناآگاه را تشکیل میدهد و ناآگاه به این معنا نیست که آن برنامه وظایف خود را کور کورانه انجام میدهد بلکه به این معنا که برنامه روحی یعنی بخش آگاه و خود آگاه از طرز اجرای برنامه روانی کاملا بی خبر است و فقط با پیشرفت دانش در علم زیست شناسی و ژنتیک این آگاهی به تدریج حاصل خواهد شد. لذا تقسیم بندی ساختمان روان توسط فروید اشتباه می باشد. برنامه روانی فقط مسئول زندگی درونی و برنامه روحی مسئول زندگی بیرونی اند. فروید به علت دیدگاه ماتریالیستی، واژه روح را که ریشه دینی و ایده آلیستی داشت در تقسیم بندی خود از قلم بیندازد. لذا ضمیر ناآگاه ؛ ضمیر خود آگاه و ضمیر آگاه را جملگی از دیدگاه او و علم روانکاوی و روانشناسی امروز به روان تعلق دارند که از دیدگاه من اشتباه می باشد. حال پس از مرگ چه اتفاقی می افتد؟ ساختمان سلولها و ژنها به تدریج منحل می شوند و متعاقب آن انسجام برنامه ای تجزیه و تحلیل میگردد و میدان های منسجم و جمعی الکترو مغناطیسی، انسجام جمعی را از دست داده و تا سطوح انفرادی ملکولی و اتمی عقب نشینی می کنند، لذا روح و روان پس از مرگ ، بدن و ماده را ترک نمی کنند، به آشیانه و کاشانه دیگر هجرت نمیکنند که در آنجا زندگی تجردی خود را ادامه دهند بلکه اجزای تشکیل دهنده آنها یعنی میدان های اشاره شده به همراه اتم ها در عالم خاک باقی خواهند ماند. البته این دیدگاه منافی جاودانه بودن زندگی نیست بلکه برای تشریح جاودانه بودن زندگی از شناخت علمی استفاده مینماید و بسیاری از تصویر دینی ارائه شده در این زمینه را افسانه می پندارد البته با رعایت احترام کامل به باور ها و اعتقادات دینی انسان. علم کیهان شناسی برای آینده و سرنوشت جهان سه حالت را پیشبینی نموده است که هرکدام یک سوم حقیقت علمی دارند . این سه حالت عبارتند از انبساط دائم ؛ رسیدن به حالت ایستا و یا انقباض گردد.لذا نوسازی جهان که اصلی ترین ایده فلسفی اندیشمند و خیال پرداز ایران باستان به نام زرتشت ، از لحاظ علمی سی و سه در صد احتمال عملی شدن را دارد. طوریکه ایرانیان ممکن است بدانند، بالا ترین و مهمترین آرزوی زرتشت در کنار ایده نوسازی جهان. بر خوردار شدن از زندگی جاودانه بوده است. این آرزو نهفته ترین آرزوی انسان است و کانون همه ادیان. اصول بنیادی ادیان از قبیل توحید ؛ معاد ؛ نبوت و امامت و عدالت و اخلاق همگی بر مدار این آرزوی محوری و مرکزی می چرخند. نتیجه جهان از را مه بانگ نو آوری میشود ، هر بار زمینی نو و آسمانی نو و انسانی نو خلق و آفریده خواهد شد و زندگی انسان به سوی کمال انسانی و انسانیت از این طریق ادامه خواهد یافت. اگر سوال شود که چند بار مه بانگ و متعاقب آن چند بار نظم نیک کیهانی و زندگی فرد انسانی تکرار خواهد شد که انسان سر انجام به سطح کیفی مطلق خداوند ، یعنی زیبایی و خوبی و دانش و قدرت مطلق برسد، پاسخ من هفت بار می باشد.
      فاش یک راز : آیا می دانستید که فاصله زمانی لحظه مرگ در این دنیا و لحظه تولد در دنیای بعدی ( خود همین دنیا در سر جای خود به دنیای بعدی تبدیل خواهد شد ) برابر است با فاصله زمانی بین دو مه بانگ متوالی و این فاصله زمانی برای همه انسان ها بدون استثناء برابر و یکسان می باشد.
      فاش راز دوم : به علت مختل شدن آگاهی و خود آگاهی پس از مرگ ، گذر زمان برای فرد فوت کرده مطلقا غیر قابل در می گردد ، لذا فاصله زمانی بسیار طولانی بین لحظه مرگ و لحظه تولد دوباره ، برای فرد فوت شده به زمانی کمتر از یک ثانیه ؛ به اندازه طول یک دم و بازدم و یا یک نبض و یا یک پلک چشم به زدن تقلیل می یابد. واژه من از جاودانگی بر خوردار است که نه از جنس ماده و نه از جنس روح بلکه این دو پدیده مسالح و ابزار فراهم کننده زندگی آنند. من واحد و بسیط و ساده و بیکران خود خداوند است و من های انفرادی و محدود ذرات بیکران خداوند و روح و ماده جنبه های جدا ناپذیر خداوند. خدای علمی تصویر دیگه دار تا خدای دینی.

  6. تا موقعیکه نادان وجود دارد،دروغ و تَوَهم و خرافه ازبین نمیرود. حالا این سفاهت میتونه شامل دانشمند باشد یا آدمی معمولی.حرفهای این دوتا دانشمند(درصورتیکه واقعاََوجودداشته باشند، و این ادعاها رو کرده باشند) مهملات و چرندیات است. روح و جن و چیزهایی از این دست، اصلاََ وجود نداشته و ندارند. همه دانشمندان واقعی علوم تجربی این خزعولات را رد میکنند. معرفت و آگاهی به خود و محیط ، ناشی از روان و ذهن است و اینها هم تولید فعالیت بخشی از بدن یعنی مغز است که بامرگ انسان و انهدام مغز ، ذهن و روان نیز منهدم و فرومیپاشد و هیچ وجودِانتزاعی و مجرد و جوهری از آدم باقی و پایدارنمیماند.بلکه برعکس، این جسم است که میماند، وپس ازمرگ تجزیه و با شیمیِ خاک ترکیب میشودو به چیزهای دیگر مثلاََ انرژی رشدِ گیاهان تحول و تطور پیدامیکند. ودرآخر اینکه، ردّ این موهومات، منافی اخلاقیات نیست.کسانی که ادعاهایی درخصوص تجربیات نزدیک به مرگ دارند، اگر راست بگویند، احتمالاََ ناخوداگاه دچار بیماریهای روانی مثلاََ انواع سایکوتیک ها، صرع لوب گیجگاهی، افسردگی سایکوتیک، بایپولارشدید، انواع شیزوفرنیا، دمانس، اختلالات هویتِ تجزیه ای، بیماریهای پارکینسون و آلزایمرشدید و غیره هستند.( بکوشیم برای ارتقاء رشدفرهنگی و خرد فردی و اجتماعیمان، از پذیرش اعتقاداتِ بی اساس، پرهیزکنیم وآنها را درجامعه تسرّی ندهیم.

  7. سلام دوستان
    مسئله زندگی پس از مرگ خیلی پیچیده اس و نمیشه به نتیجه ی قطعی رسید به نظر من هدف افرینش و هنوز کسی نتونسته کشف کنه واقعیت اینه که من به هیچ دینی وابستگی ندارم و از نظر من عقله که میتونه وجود خدا رو اثبات کنه و قلب که میتونه خدا رو حس کنه . بعضی افراد ناخداگاه بدون هیچ دلیلی از بعضی چیزا میترسن یا فوبیا دارن مثل ترس از آب بدون هیچ دلیلی شاید میتونه خفگی در آب در زندگی قبلیش باشه. یا کودکانی که استعداد عجیبی تو بعضی مسائل دارن حرفه ای که در زندگی قبلیش داشته . یا آدم هایی که اصلا هیچ وابستگی به این دنیا ندارن مسئله شخصی که سنش خیلی کمه ولی خیلی پخته اس حرفاش رفتاراش بدون تربیت خاصی یا تجربه خاصی زیاد زندگی کردن روحش. میخوام این و بگم که اگه واقعا خداوند عادله پس با مرگ نمیتونه عدالت و بین بندگانش برقرار کنه با وعده جهنم و بهشت . من دخترم و حق انتخاب نداشتم که جنسیتم و مشخص کنم محل زندگیم و مشخص کنم و خیلی چیزای دیگه . پس مطمئنا زندگی بعدی و یا قبلی وجود خواهد داشت و من جنسیت پسر هم تجربه میکنم و همینطور مکان های متفاوت والدین متفاوت . و چیزی که من درش دخیلم رفتار و کردارم هست در زندگی .شاید با توجه به زندگی العانم زندگی بعدیم و میسازم یعنی شخصی مثل هیتلر که کلی آدم کشته (قضاوت خوب یا بد رفتارش و نمیخوام بگم ) شاید در زندگی بعدیش خودش جای یکی از اون اشخاصی باشه که کشته . جایی مطلبی خوندم که مرد سن داری و برای مداوا پیش روانکاوی میبرن که هیپنوتیزمش میکنن برای پیدا کردن علت بیماریش در گذشته . بیمار در حین هیپنوتیزم شروع میکنه پاسخ دادن به سوالات پزشکی که از گذشته اش میپرسیده بیمار تعریف میکنه از سن العانش تا به جوانیش و نوجوانیش و کودکیش و حتی جنینیش و جالب تر دوران قبل از جنینیش در یک زندگی دیگه … دوستان به نظر من هدف آفرینش رسیدن به کمال ما انقدر زندگی میکنیم تا به انسانیت برسیم . بازگشت به خویشتن خویش.

    • منم بانظرتو موافقم انسان ها هزارو یک زندگی میکنن با هزار و یک اسم .چون خداوند متعالم هزارو یک اسم دارد و انسانم هم بنده خداست یعنی جزی از خدا انقدر زندگی میکند ک به حق برسد

      • سلام محمد
        به نظر من افراد انسانی با نام های مختلف زندگی خود را بعد از مرگ ادامه نمیدهند بلکه با همین نام و همین هویت فردی و خانوادگی و قومی و اجتماعی. هر انسانی نام خود را به زندگی بعدی به همراه می برد. حال سوال پیش میاد که نام انسان غیر از محفوظ ماندن در خاطره کوتاه و دراز مدت بازماندگان روی چه لوح جاودانه ای ثبت میگردد و بقاء می یابد طوریکه والدین هر فردی در زندگی بعدی به آن دست رسی داشته و آنرا دو باره به فرزند خود هدیه نمایند. بعضی ادیان در این باره بر این باورند که نام همه انسانها در دفترچه ای به نام کتاب نام ها یک بار برای همیشه ثبت گردیده و آن کتابچه پیش خداوند در خزائن آسمانی اش بایگانی شده است. در این رابطه لازم است که به یک جمله و یا آیه از یکی از پیامبران قوم یهود اشاره ای کوتاه نمایم. آن پیامبر یک روز در انزوای جان فرسای خویش، گویا در خیالات عمیقی در پیرامون پدیده مرگ و زندگی فرو رفته باشد و یک باره صدایی او را از غرق شدن بیش از حد توان نجات می دهد و اورا به لحظه حال خویش بر می گرداند به شرح زیر : نام تو در دفتر نام ها بطور جاودانه ثبت شده است و پس از مرگ تو من آسمان و زمینی نو خواهم آفرید و مکان و زمان خاص تو نام ترا دوباره صدا خواهم زد و تو دوباره در تن مادر خویش خلق خواهی شد. این حقیقت و یا افسانه در عصری سروده شده است که تئوری علمی مه بانگ هنوز به ذهن انسان خطور نکرده بود. میگن که اساسی ترین ایده فلسفی خیالپرداز ایران باستان یعنی زرتشت نوسازی جهان بوده است و بهترین و بالا ترین آرزوی او برخوردار شدن از زندگی جاودانه و در سروده های خود به نام گات ها از اهورامزدای نیکوکار گاهی از طریق دعا استدعا داشته است که به حق نظم نیک کیهانی خویش آرزوی اورا از راه نو سازی جهان بر آورده نماید. این حقیقت و یا افسانه در عصر بسیار دوری سروده شده است که تئوری علمی مه بانگ هنوز در اندیشه و ذهن و خیال انسان ولادت نیافته بود . در عصر جدید علم کیهان شناسی با مدل سازیهای ریاضی و مشاهدات تلسکوبی به ما میآموزد که جهان امکان دارد که دوباره نوسازی شود. و احتمال وقوع این امکان را اندکی بیشتر از سی و سه در صد ( یک سوم حقیقت و نه تمام حقیقت ) از لحاظ علمی تخمین زده است. از طرف دیگر میدونیم که فاصله بین حدث و گمان و تخمین تا یقین فاصله زمین و آسمان است. اما این تخمین را با قوه خیال و با اتکاء به بخش مثبت و غیر افسانه ای دینی به یقین تبدیل کنیم و متعاقب آن با اطمینان کامل باور داشته باشیم که جهان دو باره نو خواهد گردید و به همراه آن انسان دو باره پا به عرصه وجود خواهد گذاشت و زندگی خود را به سوی کمال انسانیت ادامه خواهد داد. البته این اطمینان نباید شبیه ایمان متعصبانه دینی به تعصب علمی تبدیل شود ، که این دو نوع تعصب هردو از یک قماشند. نام و تاریخچه و ماهیت و هویت ما انسان ها در حافظه کیهانی و روح جهانی قبل از پیدایش کیهان و تولد انسان پیشاپیش ضبط و ثبت گردیده است زیرا خود جهان ذره ای از وجود بیکران خود خداوند می باشد. در این پهنه بیکران بی نهایت جهان ها جای میگیرند و این پهنه بیکرانی هرگز هم پر نمیشود. وجود خداوند از سه محیط وسیع و یا سه لایه قطور تشکیل شده است که عبارتند از :
        جهان های مادی که شمارش و تعین تعداد آنها برای انسان با دانش و شناخت و توان محدود خود مطلقا غیر مقدور می باشد.
        دوم جهان های معنوی که از سمت درون به جهان های مادی محدود می گردد و به سمت بیرون زایش و ظهور آنها به سمت بینهایت جاودانه صورت میگیرد و تعین تعداد آنها هم مثل تعداد جهان های مادی برای انسان غیر مقدور.
        سومین محیط و لایه عبارت از از بخش بی زمانی و بی مکانی وجود خداوند که از سمت درونی به جهان های معنوی محدود می گردد و به سمت بیرون لایتناهی و بیکران.
        سرنوشت و روند حرکت این محیط ها و لایه ها را بطور خلاصه و ساده میتوان به صورت زیر بیان گردد:
        بخش مرکزی ( یا یک بخش دلخواه ، زیرا بی نهایت نمی تواند یک مرکز واحد داشته باشد ،لذا هر نقطه در دل بی نهایت می تواند نقش مرکز را ایفا کند ) پهنه لایتناهی بی زمانی و بیکرانی اولیه به جهان های معنوی تبدیل شده اند و پس از طی عمر ازل های خود از طریق پدیده مه بانگ به جهان های مادی تبدیل شده و در حال طی عمر زمان های ابد خود می باشند. باقی مانده پهنه بی زمانی و بی مکانی سرنوشت دیگه ای ندارد جزء نزول کردن و یا تبدیل شدن به جهان های معنوی . جهان های معنوی سرنوشت دیگه ای ندارند غیر از نزول کردن و یا تبدیل شدن به جهان های مادی. جهان های مادی سرنوشت دیگه ای ندارند جزء صعود کرد و یا تبدیل شدن به جهان هی معنوی اولیه. بهتر به این آگاهی برسیم که تعریف دینی و فلسفی از مفاهیم نزول و صعود که معنای متعارف آن ، پایین آمدن و نشستن و سپس بلند شدن و بالا رفتن ، چه یک باره و چه پله ای
        می باشد، حقیقت ندارد بلکه حقیقت معنوی این مفاهیم این است که جهان ها چه معنوی و چه مادی در سر جای خود و محیط و مکانی و زمانی مطلق خود از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شوند. در مورد مفاهیم ازل و ابد هم تاکنون تعریف روشن و مطابق با حقیقت و واقعیت توسط حکیمان و اندیشمندان دینی ارائه نگردیده است. میگن خدا موجودی ازلی و ابدی ست و جمله را معمولا در این جا پایان میدن بدون اینکه ازل و ابد را تعریف کنند.
        تعریف من از این مفاهیم به طور خلاصه به شرح زیر است :
        آغاز زمان ازل برابر است با پایان بی زمانی و بی مکانی منطقه ای ( منطقه ای محدود از پهنه بی نهایت) و شروع زندگی یک جهان معنوی و طول آن برابر است با طول عمر همان جهان معنوی. زندگی آن جهان معنوی با مه بانگ خاص خود پایان می یابد و به یک جهان مادی در سر جای خود تبدیل می شود.
        زمان ابد با پاین یافتن زمان ازل و پایان یافتن عمر یک جهان معنوی آغاز میگردد و تا پایان عمر آن جهان مادی ادامه می یابد و با مردن آن جهان مادی خاتمه می یابد اما دو باره با مه بانگ بعدی آن جهان مادی دو باره زنده میشود و ابد بعدی آغاز میگردد.لازم به توضیح است که جهان های مادی یکباره نزول کرده و به جهان های مادی تبدیل می شوند. بنا بر این زمانهای ازل از لحاظ طول مطلقا با هم برابرند. اما جهان های مادی یکباره صعود نمیکنند بلکه مرحله به مرحله ، و زمان ابد مربوط به آنها بار ها از نو شروع شده و هر بار از طول عمر بیشتری بر خوردار خواهند شد. بنابراین بر خلاف زمان نوع ازلی ، زمان های نوع ابدی درای طول عمر یکسان نیستند. فاصله زمانی بین لحظه مرگ در این عالم و لحظه تولد دو باره هر فرد انسانی در عالم بعدی برابر است با فاصله بین دو مه بانگ متوالی و برای همه انسانها مطلقا یکسان می باشد. عبارت ” رجعت همه به سوی اوست ” که ادیان دوست دارند آنرا به موئمنین بطور سمجانه ای تحمیل و القاء کنند و به لفظ روز مره آنرا به پیروان دین خود قالب کنند و اورا شیر فهم کنند ، حقیقت داره اما نه از طریق پهلوان بازی دینی و مذهبی بلکه با داشتن یک مثقال ناچیز از فهم و منطق و عقل و شعور و قوه تخیل و از طریق بحث و گفتگو و استدلال. لذا و یا باز گشت به سوی او به این معنا نیست که او از لحاظ مکانی با ما فاصله داشته باشد و ما مجبور باشیم این فاصله طی نمائیم تا سرانجام به جمال نازنین و درگاهش برسیم. همه ما هم اکنون در پیشگاه او هستیم و همیشه خواهیم بود، همه ما جزئی از وجود اوییم و زندگی ما زندگی خود اوست. اما فقط تصورات ما از او مختلف است. خداوند دینی در جایی به نام بهشت یا آسمان موجودی است که شبیه یک فرمانی روای مطلقه زمینی بر اریکه قدرت نشسته است و فرشتگان خوب و پاک دور او می چرخند به سان پروانه بر گرد گل و یا حاجیان دور خانه کعبه.
        تعدادی از فرشتگان نقش کنیز بازی می کنند و طی صبحانه و نهار و شام ، بر سینی و ظروف طلائی برایش چای تازه ده کشده ، لذیذ ترین و گوارا ترین اعذیه ها و عشربه سرو میکنند. البته آن اغذیه و اشربه ها از نوع ملکوتی اند ، لذا مواد زائد ندارند که باری تعالی خدای نخواسته و زبانم لال پس از صرف غذای شاهانه نیاز به رفع حاجت داشته باشد و مجبور شود سر آب رفته و فضای قدس را معطر تر نماید. و فرشته گان بد هم به سر کردگی شیطان و اهریمن به سمتش گاهی اوقات سنگهای مذاب جهنمی پرت میکنند و اوقات شریف اورا تلخ می نمایند. خدای دینی این قدر ذلیل و علیل و ناتوان تشریف دارد که بعضی از مخلوقات او برای حفظ حریم مقدساتش به صف آرایی لشگر نور در مقابل سپاه ظلمت به سر کردی ابلیس مشغول اند. حال پس از این وراجی به پایان بحث امروز میرسم و قبل از ختم کلام این سوال را از خودم می پرسم که چند بار زندگی من تکرار میگردد که من در پایان به شناخت مطلق خویشتن خویش و خداوند نائل گردم ؟ در پیش پای قوه خیال انسان بی نهایت راه ها قرار گرفته است و تنها یکی از این را ها به حقیقت می رسد ، خوشبخت آن که یکی از خیالاتش در همان راه باشد. در پاسخ به سوال مطرح شده توجهات خیالی من یشتر اوقات معطوف به عدد راز آلود ” ۷ ” میگردد و راز نهایی این عدد. لذا من باور ندارم که زندگی من هزار و یک بار تکرار می گردد بلکه مجموعا ( با زندگی فعلی ) هفت بار یعنی شش بار دیگر و آن به معنای پایان راه نیست بلکه تعداد بیشماری از این ” هفت زندگی ها ”
        و همیشه و بطور جاودانه با خدا و به همراه خدا بدون لحظه ای جدایی و دوری.
        در پایان در مورد فرم و محتوای جهان ها چه مادی و چه معنوی اگر سوالی پیش آمد : باور من این است که خداوند قبل از اینکه خود را به جهان ها تبدیل نماید با دارا بودن قدرت و دانش مطلق و در طی طراحی معنوی طرح مطلق خلقت برای تعیین فرم و محتوای جهان ها بی نهایت امکانات را دارا بوده است و طبق باور و تصویر خیالی من خداوند ساده ترین امکان را انتخاب نموده است که بر اساس آن همه جهان ها تا بی نهایت دارای یک فرم و محتوای مطلقا یکسان و برابر می باشند. طبق این باور و تصویر هر فرد انسانی با خانواده و جامعه اش بطور مطلقا همزمان در همه جهان ها وجود دارد و مطلقا همین زندگی را طی میکند . اندیشه انسان تاکنون در طی اعصار مختلف به چنین تصویر ی دست نیافته است و این جهان بینی هنوز به آگاهی عمومی نرسیده است و شاید انسان به آن نیاز چندانی نداشته باشد. بهترین کار برد آن ارضاء حس کنجکاوی وجود شناسانه روحی و قانع نمودن آنست. بنابراین هیچ لزومی ندارد که به یک دین جدید تبدیل شود. این تصویر ذهنی ویا این ایده فلسفی و این جهان بینی نوین پس از زرتشت تاکنون بطور خالص ایرانی است ، لذا خدمت فارسی زبان برای اولین بار بیان میگردد و امیدوارم با این اراجیف سر گرامی آنان را به درد نیاورده باشم.
        میترای شما

    • سلام سارا
      در اندیشه و احساسات و افکار و تخیلات شما چند ایده قابل رویئت است که یکی از آنها جالب و جذاب تر از ایده های دیگر است. می خواستم ببینم که آیا این ایده حاصل اندیشه و تخیلات خود شما می باشد یا از دیگران آنرا شنیده اید ؟ به عنوان دختر ” پسر بودن را تجربه خواهید کرد ” . این ایده به نظر من در اندیشه بسیاری از انسانها وجود دارد ، اما تا کنون به یک سیستم منسجم و یک جهان بینی نوین تبدیل نشده و به رشته تحریر در میآمده است. در مورد حق انتخاب تعیین جنسیت و وجود داشتن هم در اختیار خود انسان نبوده است و آن به این معنا که هیچ انسانی با خواست و اراده خود به وجود نیامده است. من هم با نظریه و یا باور تکامل و کمال موافقم ، اما راه و روش ارائه شده توسط ادیان به سوی کمال انسانی و انسانیت ، کنجکاوی روحی مرا نتوانست ارضاء نماید، لذا به فکر افتادم که خودم راه و روش را برای خودم دست و پا کنم. در مورد یاد آوری حوادث و اتفاقات زندگی های قبلی نظر و باور من این است که زندگی فعلی اولین زندگی دنیوی و مادی ما می باشد، زیرا انسان حق دارد بدون هیچگونه زحمتی و یادگیری تکنیکی به زندگی های قبلی خود از طریق زنده نمودن خاطرات دسترسی داشته باشد.اما چون این تجربه عمومیت نداشته و در اختیار همگان قرار ندارد، لذا من به این نتیجه میرسم که این زندگی اولین زندگی دنیوی من می باشد. البته به این حقیقت هم واقفم که این عالم خود حاصل نزول و تبدیل یک عالم معنوی قبلی می باشد. پس از این مقدمه بر میگردم به ایده انتخاب جنسیت. در این باره من معتقدم که طبیعت و یا خداوند، یک سرنوشت واحد جنسی برای فرد انسانی از پیش تعیین نکرده ، بلکه دو سرنوشت. طبیعت و یا خداوند در این زندگی فقط به هر فرد انسانی یک جنسیت بخشیده است و جنسیت ابدی نیست بلکه در زندگی بعدی جنسیت انسان عوض میشود به صورت زیر : همه مردان در زندگی بعدی بصورت زن متولد می شوند و همه زنان بصورت مرد. پدران این زندگی در زندگی بعدی به مادران و مادران این زندگی به پدران تبدیل میشوند و این روند شامل برادران و خواهران و عمه و حاله ها و عمو ها و دائی ها هم خواهد شد. طبیعت با حرکت دیالکتیکی خود ضدین یا اضداد ( مذکر ؛ موئنث ) را بطور طبیعی به همدیگر تبدیل خواهد کرد. در زندگی سوم جنسیت دو باره عوض خواهد شد و الا آخر . اگر در این زمینه ودر جهت پرورش ایده به مطالعه بیشتر علاقه داشتید، می توانید از طریق گوگل و تایپ کردن ” هفت عالم”
      به سایت دیکشنری آنلاین آبادیس مراجعه کنید. در آنجا خود من جهان بینی خودم را به اختصار با زبانی بسیار ساده ( صرف نظر از اشتباهات لغوی و املایی و انشائی ) در هفت متن که هرکدام یک عالم را بررسی میکند، درج نموده ام . چون خودم سایت نداشتم ، گردانندگان آن سایت به من اجازه دادند که نظریه ام را در معرض قضاوت عموم فارسی زبانان قرار دهم، صمننا در همان سایت تعاریف جدید تری از مفاهیم فلسفی دینی ازل و ابد ارائه داده ام که در ارتباط مستقیم با جهان بینی نوین می باشد. برای دسترسی به آنها باز هم از طریق گوگل و تایپ عبارات ” ازل یعنی چه ” و ” ابد یعنی چه ” .
      مطمعنم که آشنائی با آن جهان بینی ایده شما را تقویت خواهد کرد و نقطه نظرات شما هم متقابلا به من کمک خواهد کرد که بینش خودم را روشنتر نمایم. همه خوانندگان عزیز این سایت می توانند آن متن ها را مرور کنند و قضاوت خود را در پیرامون آن شکل دهند. در آن متن ها چگونگی ایجاد زندگی های پس از مرگ مورد بررسی قرار گرفته است و آنهم بر اساس مرکزی ترین بخش وجود انسان ، یعنی تمایلات جنسی آشکار و پنهان انسان. برای مطالعه آن متون نیازی به دانش وسیع و گسترده نیست، بلکه سواد خواندن و نوشتن کافیست، در آن متن ها خطاب من به عالِمین علم کلام و حکمت و فلسفه و عرفان و دین و الهیات نیست ، بلکه خیل وسیع انسان های عادی و روز مره که خودم به این خیل تعلق دارم.

    • سلام به سبا و سارا
      کامنت یا نقطه نظر های شما را با دقت مطالعه کردم و به شباهت خارق العاده آن دو متن رسیدم. خود من هم در کامنت گذاری گاهی بصورت قندی و گاهی در قالب ابراهیم به ظهور می رسم و امیدوارم که از این طریق موجب تلخی اوقات و اندیشه و احساسات و خیالات شما نشده باشم. در پشت زندگی روزمره و رقابت های مربوط به آن ، یک نوع رقابت غیبی و یا ماورایی در پیش چشم دل و اندیشه قابل رویئت است. اطلاع ندارم که آیا شما هم آن رقابت را می‌بینید؟ من برای خودم این رقابت را ” رقابت نام ها ”
      نامیده ام. در این زمینه تصور من این است که نام انسان ها در یک میدان وسیع ورزشی در حال دویدن و سبقت گرفتن از همدیگر می باشند. اکثر نام ها در این میدان رقابت دوندگی پس از طی مسافت کوتاهی از نفس می برند و در میدان عقب می مانند و به دست فراموشی سپرده می شوند. عده قلیلی از نام ها به نظر میرسد که از یک نفس قوی و پایدار بر خوردار باشند و در طی اعصار متمادی هنوز از نفس نیفتاده و به دوندگی خود ادامه میدهند. نام بعضی از بزرگان قبایل ؛ فرمان روایان و برگزار کننده امپراطوری ها و پادشاهان و خلیفه گان و سلاطین و فلاسفه و حکیمان و شاعران و عارفان و فقیه هان و مخصوصا نام پیامبران از این قبیل نام ها می باشند. نام موسا و عیسا و محمد در عصر جدید در صف اول دوندگان قرار دارند و به نظر می رسد که این نام ها از نفسی خستگی نا پذیر و جاودانه بر خوردار باشند. کارل مارکس آلمانی آرزو داشت که نام خودرا از طریق انکار وجود خداوند جاودانه نماید و در این میدان رقابت دوندگی نام ها از نام های موسی و عیسی و محمد سبقت گرفته و توجه کل بشر به نام خود معطوف دارد. اشتباه وی این بود که به جای یکی دانستن ماده و خدا ، منکر وجود خدا شد و نام او پشت سر نام های ذکر شده عقب افتاد و هنوز ،نفس زنان و تلنگان تلنگان به دوندگی مشغول. در پایان باور خودم را در مورد رقابت نام ها و عایت دوندگی و نتیجه مسابقه را خدمت شما به شرح زیر بیان میدارم :
      با رعایت تام و کامل شئون احترامات به نام همه انسان ها ، باور من بر این است که نام همه انسان ها بدون هیچگونه استثنائی در پیشگاه خداوند شبیه نقاط ریاضی از برابری و تساوی مطلق بر خوردار بوده و هیچ نامی ذره ای بر نام دیگری بر تری و ارجحیت نداشته و هیچ نامی به وساطت و شفاعت و میانجی گری نام های دیگر نیازی نخواهد داشت. البته این باور و اعتقاد متعصبانه بیان نمیشود و هر انسانی آزاد است در مورد نام ها نظریه و باور خود را داشته باشد. در پایان و در رابطه با جاودانه بودن زندگی در مورد عدالت خداوند یک جمله را خدمت شما بیان میکنم : تار و پود های عدالت خداوند از لایه و یا ذرات و امواج نور عبور کرده و از درون قالب های طبیعی زنده و غیر زنده به ذرات اتمی و ذرات زیر اتمی رسیده و از آنها هم عبور کرده و اَشکال هندسی را پشت سر گذاشته و سر انجام به آجر های بنیادی هندسه یعنی نقاط بی بعد ریاضی ختم گردید اند و در آن سطح بنیادی که بین بخش مطلق و بخش نسبی خود خداوند قرار دارد، ته ریشه های عدالت خداوند به تساوی و برابری مطلق رسیده اند و هرچه از آن سطح درونی به سمت بیرون در خیال و اندیشه حرکت می کنیم نا برابری بیشتر می شود. شرافت انسانی ما در پیشگاه خداوند مثل همان نقاط ریاضی از برابری مطلق بر خوردارند و آنهم صرف نظر از اعمال خوب و بد دنیوی ما انسان ها.
      دیگه بیشتر از این سر شما را به در نمی آورم و کلام را با یک جمله خاتمه می دهم : من هم به عنوان مرد ” زن بودن را تجربه خواهم کرد “.

  8. منم این تجربه رو داشتم ولی دلیل نمیشه که بگیم روح داره خارج میشه تا به دنیای دیگه ای بره شاید توهم باشه شاید رویا باشه هیچ دلیل منطقی و علمی براش وجود نداره

  9. سلام من بیشتر اوقات در خواب هایم چیز هایی را می بینم که بعد چند روز یا چند ماه به حقیقت می پیوندد و گاهی او قات اتفاق هایی در روز برام می افتد که فکر می کنم قبلا آنهارا دیده ام ممنون میشم اگه جوابم رو بدید

    • سلام زهرا ،
      در خواب گاهی چیزهایی را می بینی که بعدا اتفاق می افتند و یا گاهی اوقات با چیزهایی مواجه میشوی که این احساس را در وجود تو ایجاد میکند که قبلا آنها را دیده ای. این حالت دوم را در بعضی زبانهای اروپائی ” دژاوی ” می نامند و علت اصلی آن هنوز کشف نشده است. حالت اول را پیش بینی ناآگاه روانی می نامند که علت اصلی آن هم فعلا نا شناخته می باشد. در این رابطه، نظریه و یا جهان بینی ماوراالطبیعه افلاطون که با باور دینی یعنی آسمانی بودن ریشه خواب ، همخوانی دارد. فروید بنیانگذار روانکاوی مدرن مخالف این دو بود و باور داشت که محتوای خواب یا رویا محدود میشود به دوران کودکی تا لحظه خواب دیدن. لذا از دیدگاه او پدیده رویا پیام آسمانی نیست که آینده خوب و خوش و یا تلخ و بد را به انسان پیشاپیش پیام دهد. افلاطون بر این باور بود که روان انسان قبل از نزول و تعلق گرفتن به نطفه و آغاز زندگی در دنیای محسوسات ، در عالم بیکران ایده ها زندگی مجرد از ماده را دارا بوده و به همه چیز آگاهی کامل داشته است و پس از به قفس در آمدن در کالبد دنیوی تمام دانش اولیه خود را از دست داده است و غریزه شناخت در وجود انسان را سعی و کوشش روان انسان می پنداشت که خاطرات گم شده آسمانی را دوباره بدست آورد. بنا بر این پدیده رویا و دژاوی را می توان از دیدگاه افلاطون یاد آوری اتفاقی حوادث در طول راه طی شده پنداشت. راهی که قبلا طی شده است و در حال حاظر دو باره در حال طی شدن است. من با جهان بینی افلاطون موافق نیستم، اما مخالف ایده را طی شده هم نمی باشم. شاگرد افلاطون یعنی ارسطو با جهانبینی دو گانه استاد خود موافق نبود و سعی کرد که عالم ایده های استاد خویش را از آسمان فرود آورد و آنرا در کنار دنیای محسوسات قرار دهد که امروزه تحت عنوان متافیزیک ارسطو معروف است. و فارسی زبانان اغلب اشتباها نظریه مابعدالطبیعه و یا ماقبل الطبیعه و یا در کنار طبیعت ارسطو را با جهان بینی ماوراءالطبیعه افلاطون یکی می پندارند. از دیدگاه ارسطو ، عالم غیب دینی و عالم ایده های افلاطون در پس و پیش و در کنار عالم محسوسات می باشد. فیلسوف آلمانی در اثر معروف فلسفی خود به نام علم منطق که آنرا کالبد شکافی خداوند مینامند ، نظریه ارسطو را اصلاح نمود که خداوند و عالم غیب دینی و عالم ایده های افلاطون ، در وراء و یا پس و پیش و کنار عالم محسوسات نیستند بالکه به آن تبدیل شده و یکی اند. البته هگل به علت گرایش به دین ، در نهایت ، حقیقت واقعیت را روح و خداوند می داند که طبق باور من این جهان بینی هگلی حقیقت دارد و تائید کننده بینش عرفانی عارفان فارسی زبان است که تمام وجود را ظهور و جلوه حق می پندارند. من خودم معتقدم که خداوند دارای دوبخش مطلق و نسبی می باشد و مجموعه جهان های مادی و معنوی و بخش بیکران بی زمانی و بی مکانی در بیرون از جهان های معنوی می باشد. تعدادی از جهان های معنوی از طریق مه بانگ به جهان های مادی تبدیل شده اند و تعداد این جهان ها در حال افزایش است. بخش بی زمانی و بی مکانی خداوند در حال تبدیل به جهان های معنوی اند و خلق و آفرینش جهان های معنوی و تبدیل آنها به جهان های مادی هرگز به پایان نخواهد رسید. به این معنا که ما انسانها قبل از زندگی مادی و دنیوی خود دارای زندگی معنوی بوده ایم و این زندگی دنیوی دوباره در چهارچوب مکانی و زمانی مطلق خود دو باره به آن حالت معنوی تبدیل خواهد شد. طبق این باور ، معاد جسمانی و روحی دین اسلام حقیقت دارد ، اما نه آنطور که شرح آن در تفاسیر قطور و حجیم رفته است بلکه از طریق نو سازی جهان از راه مه بانگ. بنا بر این پدیده پیشبینی رویا و دژاوی ( بخاطر آوردن ماورایی ) هر دو می توانند خبر ها و نشانه هایی از زندگی قبلی معنوی انسان باشند.

  10. ممکنه روح بعضی از مواقع نفرین شود و زندگی جدیدی شروع نکند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  11. سلام
    پدرم تازه فوت شده حدود۴۱روز.روزخاکسپاری حالم بدشده وبیهوش میشم چندساعتی ازشدت ناراحتی وبیتابی خودم کاملامتوجه بودم که قبل به هوش اومدنم توهمون بیمارستانی که بستری شدم عده ای منوصدامیکردن که بیدارشم چشماموبازکنم میخواستم امانمیتونستم احساس کردم قشنگ کاملایادمه که روحم داره ازبدنم جدامیشه وپدرم کنارمه ومن تلاش میکردم که بدنیابرگردم حس کردم دارم ازسقف اتاق بیمارستان هم ردمیشم متوجه شدم که دارم میمیرم که یهوباصدای دکتربه هوش اومدم سریع روحم به جسمم که روتخت بودبرگشت عین واقعیت ازاون روزبه وجودروح ومرگ کاملاپی بردم وباوردارم که ممکنه هرکسی این اتفاق براش بیفته …یه لحظه ازذهنم نمیره اون صحنه ..

  12. با درود و وقت بخیر !

    من هم در رویای ملکوتی در عنفوان جوانی موسی پیامبر و عصای واعظ موسی پیامبر رادیده ام و پنج فرمان که خطاب به همه مردم صادر کرد و در ضمن چند حادثه آینده زندگی ام را در جوانی دیدم که به حقیت پیوست و باز هم یک رویای معنوی دیدم که یک کاهن روحانی بود و در برابر سوال من, او خود را یکتاپرست خواند و … . این موضوع خیلی پیچیده است, ولی قراینی را برخی انسانها تجربه می کنند که گویای زندگی روحانی پس از مرگ است. هنوز اختلاف بین علمای پسیکولوژی و روح شناسی درباره وجود زندگی پس از مرگ و روح وجود دارد, ولی تجربیات عده ای از مردم پس از مرگ موقت یا رویاهای صادقه انسان تا حدودی به زندگی پس از مرگ امیدوار میکند. مهم آن است که آفریدگاری این جهان را ساخته است و ما بدان ایمان داریم و ایمان به زندگی پس از مرگ و سایر ملحقات آن نیاز نیست و همانقدر که هر انسانی کوشش کند که خوب و نیکو عمر بسیار کوتاه خود را بسر برد, کفایت می کند. البته! بی هدفی در کائنات کاملا مشهود است. چرا ماه با حدود چهار و نیم میلیارد سال بی هدف و گزاف وجود مادی دارد و در برابر انسان با حدود حداکثر 120 سال عمر بصورت هدفمند و مفید میمیرد و از صحنه مهو میشود ؟ آیا این بی هدفی در کائنات را می توان گفت که آفریدگار در همه عرصه آفرینش هدفمند آفریده است؟ در حالی که ما بی هدفی اجرام سماوی را مشاهده می کنیم. آیا ارزش ماه سرگردان و بی هدف بیش از انسان است که ماه میلیاردها سال باشد و انسان هدفمند با آن عظمت وجودی خلقتش چند دهه ؟ لذا عدالت در آفرینش, قطعی نیست و بلکه نسبی است. ….

  13. من تجربه خروج روح از بدن را داشتم یک وقتی از خواب بیدارشدم که دیدم روحم از بدن خارج شده روح به اندازهه کل بدنم و از سرم خارج شده بود هیج احساس در بدنم نداشتم هیچ وزنی نداشتم مگر سرم که روح داشت از سرم خارج میشد وداشت سرم هم بی حس می شدروحی که در پاها بود داشت از سرم خارج می شد پس به خودم گفتم باید کاری کنم نمی دانم سرم رامی تکان دادم یا اراده کردم که ناگهان به طور سریع روحم به بدن برگشت تا چند روز حالم بد بود گویی تمام خون بدنم ریخته شده به هم وهیچ چیز جای خود نبود شاید تا یک ماه احساس بی حسی وناخوشی می کردم این تجربه واقعی برای من بود

  14. سلام
    من مطلبتونو دوست داشتم
    برای کسی که به روح اعتقاد نداره
    فرستادم
    ولی گفت چون مطلب رفرنس علمی(لینک) نداره پس دروغه
    میشه کمکم کنید

  15. با سلام و ابراز هم دردی با انسان های عزیزی که در سوگ و غم عزیزان از دست داده خود فرو رفته اند و به آینده آنان می اندیشند. همه ما انسانها از از دست دادن عزیزان خود از قبیل پدر ؛ مادر ؛ برادر ؛ خواهر ؛ فرزندان و نوادگان خود یک روزی دیر یا زود مواجه خواهیم شد و برای مدتی کوتاه یا طولانی در غم و اندوه فرو خواهیم رفت. هیچ کدام از ما در این زمینه تنها نخواهد بود. سرنوشت همه ما این است. هر کدام از ما دوست داریم که بطور جاودانه در کنار عزیزان دور و نزدیک خود باشیم و از طرفی دیگر بطور عینی می بینیم که طبیعت با این میل و خواهش حسی و خیالی و روحی و روانی ما سر ناسازگاری نشان میدهد ، جسم را به مرور زمان ناتوان و فرسوده می نماید و روح و روان را خسته. جهت رفع نگرانی و دلتنگی و احیاناَ معالجه، ادیان برای ما انسانها داروی شفا بخش روحی و روانی جاودانه بودن زندگی و بقای هویت فردی و خانوادگی و اجتماعی را به ارمغان آورده اند. حال ما از آزادی بر خوردار هستیم که به این پیام دینی باور داشته باشیم یا نه.
    به نظر من هر کسی میتواند با تصویر سازی خیالی برای قانع نمودن حس کنج کاوی روحی و روانی خود در این زمینه کوشا باشد و خیال خود را بطور معقول و منطقی ارضاء نماید. طبق گفته شاعر از جمله رفتگان این راه دراز هنوز باز آمده ای وجود ندارد که به ما راز نهائی را بگوید. طوریکه از مطالعه نظریات این سایت برآورد میشود ، بیشتر نویسندگان از جاودانه بودن زندگی صحبت به میان می آورند اما سوالات بیشتر در مورد چون و چرایی این جاودانگی است. بعضی در صدد کسب راه و روشی اند که از طریق آن به توانند به زندگی های قبلی خود بصورت خاطره و یاد آوری دسترسی پیدا کنند. بعضی ها به موضوع خیر و شر اعمال و پاداش و عذاب بهشت و جهنم می اندیشند. عدالت خدواند و نقص های خلقت و رفع آنها در زندگی های بعدی هم مورد توجه بعضی از خوانندگان عزیز قرار گرفته است. به نظر من زندگی فعلی که داریم اولین زندگی زمینی ما می باشد و به همین دلیل ما نمی توانیم زندگی های قبلی خودرا از طریق کلیک روحی به شکل یک فیلم مستند ببینیم، از طرف دیگر من معتقدم که ما انسان ها از این حق برخوردار باشیم که زندگی قبلی خود را به یاد بیاوریم. از این رو باورم در این زمینه بر این است که اطلاعات مربوط به زندگی من یا بطور کلی تاریخ جهان بر اثر انقباض مکان و زمان و تبدیل کل محتوای آن در یک نقطه بسیار کوچکتر از هسته اتم هیدروژن در مرکز جهان ( این شامل همه جهان ها میشود ) به دمای محض از بین نمیرود بلکه در خاطره خداوند محفوظ می ماند و پس از ظهور مجدد کیهان دوباره در سطحی عالی تر ایجاد میشود. هر فرد انسانی تاریخچه خود را بطور کامل تری دریافت خواهد کرد و تاریخچه قبلی خود را به سهولت به خاطر خواهد آورد. جمله یا آیه ” همه از خداییم و در پایان راه به خدا بر می گردیم ” به نظر من از طریق تکرار هفتگانه مه بانگها حقیقت محض را بیان میدارد.🌷💓😘

  16. با سلام خدمت علاقه مندان به این سایت
    ما میتوانیم روح و جسم را یک چیز به پنداریم که به دو بخش کمی و کیفی تبدیل شده است. بخش کیمیتی آن قابل مشاهده و لمس کردن و اندازه گیری است و بخش کیفی از این قابلیت بر خوردا ر نمی باشد. جسم وظیفه نگهداری و ادامه زندگی را به به عهده گرفته است و روح وظیفه تهیه مایحتاج زندگی و رفع نیازهای جسمانی. این دو بخش از لذایذ و درد های خاص خود میتوانند بر خوردا ر شوند. اراده و خواست انسان آنچنان که می پنداریم از آزادی کامل بر خوردا ر نمی باشد بلکه افسار ش در دست اراده و خواست سلول های بدن است که مستقل از اراده خواست آگاهانه ما بطور ناخودآگاه عمل می کنند. در وجود انسان یک کیفیت دیگری وجود دار که آنرا روان می نامیم. رابطه بین روان و ژن ها شبیه رابطه روح است با جسم.
    روان یک برنامه است که توسط طبیعت نوشته شده و توسط اراده و خواست ما غیر قابل تعلیم می باشد و فقط توسط طبیعت پرورش پذیر است و آنهم به ندرت صورت می گیرد. در عوض بخش کمی بدن که روح باشد قابل آموزش و پرورش توسط خود انسان می باشد.
    با این مقدمه کوتاه میخواهم نظر خودم را در مورد معاد و بازگشت زندگی و حلول روح و یا پایدار ی روح پس از مرگ را
    بیان دارم. من به حلول روح و پایداری آن پس از مرگ باور ندارم اما به جاودانه بودن زندگی اعتقاد دارم. گویا معاد جسمانی اول به پیامبر ابراهیم بطور اختصار و سپس به پیامبر اسلام محمد بطور مفصل ابلاغ گردیده است. من به معاد جسمانی ایمان دارم اما نه به آن صورت که به پیامبران ابراهیم و محمد به صورت آیه نازل شده است بلکه از طریق تکرار مه بانگ ها در همه جهان ها و ایجاد زندگی های و تکامل یافتن این زندگی ها تا سطح روحی خداوند. قرن ها قبل از نزول قرآن خداوند به یکی از پیامبران قوم یهود که در لحظه ای عمیقا مشغول اندیشیدن به مرگ و زندگی بوده است می فرماید : نام تو در دفتر نام ها نوشته شده است و پس از مرگ تو من یک آسمان و یک زمین نو خواهم آفرید و در عصر پیدایش تو نام تورا دوباره صدا خواهم زد و تو دو باره در بَر مادر ایجاد خواهی شد.
    در مورد آیه های قرآن که مربوط به هفت آسمان و هفت زمین می باشند و فلاسفه اسلامی ایرانی کوشش خود را نموده اند که با استناد به تصویر ذهنی فیلسوف یونانی به نام ارسطو و سیستم نجومی بطلمیوس تفسیر نمایند و صحت منطقی و عقلانی این آیه را اثبات نمایند ، امروز می دانیم که این تفاسیر صحیح نیستند به دلیل اینکه نظریه ارسطو و بطلمیوس اشتباه می باشند. این نظریات حدود پانصد سال پیش جای خودرا به نظریه ” مرکزیت روشن ” یک کشیش و منجم لهستانی به نام کوپر نیک دادند که صحت آن بارها توسط علم تایید گردیده است. حال تکلیف هفت آسمان و هفت زمین در قرآن چه می شود آیا متفکرین و حکیمان و فلاسفه اسلامی بعد از فارابی و ابن سینا و طوسی و ملا صدرا کو شش جدیدی نموده اند که این آیات و این تصویر قرآنی را از گزند گذر زمان نجات دهند؟
    من از طریق خیال بافی و استناد به نظریه علمی مه بانگ و توجه به راز نهائی عدد هفت برای خودم یک تصویر روشن و قانع کننده ترسیم کرده ام که با آن هم معاد جسمانی و روحی و هم مساله هفت آسمان و هفت زمین و هم موضوع جاودانه بودن زندگی قابل تعبیر و تفسیر و آنهم خیلی ساده و روشن و نه در قالب کلمات و مفاهیم گنگ و تیره و تار حکما و فلاسفه.
    پس از مرگ جسم حالت های کیفی آن یعنی روح و روان هر دو مختل و یا محو میشوند نه اینکه از آن جدا شوند و به زندگی ادامه دهند. جهانی که در آن زندگی می کنیم در حال حاظر در حال انبساط به سر میبرد . پس از اینکه به انبساط کامل رسید دوباره دست به انقباض خواهد زد و پس از انقباض کامل دوباره دست به انبساط خواهد زد و در طی آن دوباره کیهان ایجاد خواهد شد، منظومه شمسی خودمان ایجاد خواهد شد و هر فرد انسانی در مکان و زمان نسبی خود پا به عرصه جهان خواهد گذاشت و چشم به فضای گیتی خواهد گشود. حال از این عبارت شاعرانه گذشته می توان تصور کرد که در زندگی بعدی که از هر لحاظ در مقایسه با زندگی فعلی تکامل یافته تر خواهد بود ، جسم انسانی هم کامل تر ؛ زیباتر و مقاومتر در مقابل بیماریها مقاموم تر خواهد بود و دارای عمری طولانی تر
    و در آن جسم حالات روح و روانی هم در سطحی بالا تر ایجاد خواهند شد. بنا براین پس از مرگ نیازی به نگه داری آنها در دنیایی به نام برزخ را نداریم. ضمننا این چرخش دایره وار نیست که طبق آن ازل و ابد همیشه به هم پیوند داشته باشند، بلکه تکامل با پرش کوانتایئ از طریق مه بانگ مرحله ای یعنی به صورت بریدن از پیوستگی یا ساده تر بگویم ” پله به پله ” صورت می گیرد. پله های قبلی و بعدی وجود ندارند ، همین پله در حال حاظر وجود دارد. مه بانگ در همه جهان ها بطور مطلقا هم زمان صورت گرفته است و در همه جهان هائی که تاکنون به شکل مادی آفریده شده اند ، مه بانگ همسان تکرار میشود. البته این تصویر خیالی تا حدودی ریشه در واقعیت دارد . از لحاظ علمی که بر مبنای حل معادلات انیشتین صورت گرفته است و طبق آن دانشمندان رشته نجوم و کیهان شناسی سه آینده را برای سرنوشت جهان پیش بینی می کنند که هر کدام یک سوم حقیقت را بیان می دارد و انقباض مجدد مکان و زمان و وقوع مه بانگ بعدی شامل همان یک سوم حقیقت می باشد. 👨‍💻👨‍💻

  17. با سلام بابت غلط های املایی در متن ها پوزش می طلبم و امیدوارم خوانندگان عزیز مرا به بزرگواری خود به بخشایند!
    در مورد روح بیانات متفکرین پایه و اساس محکمی ندارند.
    هگل فیلسوف آلمانی در اثر معروف خود به نام علم منطق سعی کرده است که تصویر روشنی را از روح و ماده ارائه نماید و محتوای اثر خودرا تعریف و کالبد شکافی خداوند نامیده است. به نظر وی روح و ماده در نهایت یکی هستند و نه دو تا.
    این نتیجه گیری منطقی کاربرد عملی ندارد و آن هم به این علت که به صورت فرمول ریاضی نوشته نشده است و آن هم خود به این علت که روح مثل ماده قابل مشاده و لمس و اندازه گیری نیست. برای مقایسه معادل بودن دو چیز می توان به آثار سه فیزیک دان اروپایی مراجعه کرد. اولی اطریشی به نام بولتزمان که معادل بودن انرژی و دما را به زبان ریاضی بیان داشت و دومی پلانک آلمانی که متعاقب بولتزمن معادل بودن انرژی و فرکانس را بیان داشت و سر انجام سومی انیشتین آلمانی که معادل بودن انرژی و جرم را فرمول بندی کرد و هر کدام از این فرمول ها یک ثابت عددی دارند. در مورد فرمول بندی ریاضی معادل بودن روح و انرژی به یک ثابت طبیعی نیاز داریم که به نظر من تا آینده های دور دست تعیین آن توسط نابغه ترین نابغه ها امکان پذیر نخواهد بود. از طرف دیگر اگر آنرا به دست خدواند تحویل دهیم کار شاقی هم انجام نداده ایم. شاعر گفته: همه چیز را همه گان دانند و همه گان هنوز ز مادر نزاییده اند. شاید بیان شاعر اخطار به متفکرین دینی عصر خود بوده است که به یک کتاب آسمانی اکتفا نکنند و کند و کاو و پژوهش خود را در کلیه علوم طبیعی و روحی به کار گیرند تا بتوانند خداوند و کار و بارش را بهتر بشناسند و درک کنند. من معتقدم که خداوند جهان و جهان ها را با دست های خود خلق نکرده است بلکه خودرا به ماده تبدیل کرده است برای اینکه ذهنیت محض خود را به عینیت محض در آورد ؛ تئوری را عملی نماید و هدفش این است که از طریق عمل و تجربه عینی به همان حالت روحی محض اولیه برگردد. هگل از
    باز گشت به خویشتن صحبت میکند که به نظر من صحیح نیست چون خداوند خود را ترک نکرده است که دو باره به خواهد به خود بر گردد بلکه حالت خود را تغییر داده است.
    حالت اولیه خداوند زیبائی؛ خوبی؛ توان و دانش مطلق بوده است و در پایان تغییر و تحولات متمادی به آن حالت اولیه بر خواهد گشت و جالب این است که همه ما انسانها اجزای آن هستیم ، جاودانه و همیشگی💎

  18. سلام دوستان من زیاد مطلب نوشتن بلد نیستم آدم خیلی باسواد هم نیستم اما چند تا کتاب زیر خیلی سوالاتم رو جواب دادن تو اینترنت سرچ کنید کتابهای صوتیشون هم هست:
    سفر روح – سرنوشت روح – استاد بسیار زندگی های بسیار
    اگه واقعا قصد دارید رشد روحانی داشته باشید باید خلق و خوی بد رو ترک کنید و خودسازی کنید. بهترین راه برای رسیدن به کمال عمل به دستورات خداونده حالا هر کس منکر خداست داره خودش رو گول میزنه و پیش خودش فکر میکنه روشن فکره یا از دیگران داناتره مطمئن باشید جواب برای انسانهای منکر خیلی هست اما افسوس از کسی که خودش رو به خواب زده…
    عزیزان اعتقاد به خداوند به خدا هیچ ضرری نداره اما منکر خدا و دین و عالم روح شدن هزار تا مشکل روانی و فکری و غیره همراهش هست.
    آدمهای با ایمان حالشون بهتره…

    • اگر از دید مذهبی نگاه کنیم بر اساس آیین یارستان انسان هزار و یک قالب در این دنیا فرصت داره و بر اساس اعمالش در این قالب های انسان و حیوان می گرده تا به کمال و اوج برسه و گرنه هیچ انسانی این توانایی رو نداره که در همین یک قالب به کمال برسه و اما اگر نتونه برسه و اعمال بدی داشته باشه در دوزخ و اگر خوب باشه در بهشت در این صورت نه قرآن نقض میشه نه بودایی ها من فکر می کنم این درست باشه

      • سلام
        می خواهم بخشی از خیالاتم را به کلمه و نانم ابراهیم اختصاص داده و آنرا خدمت خوانندگان عزیز اعلام دارم.
        این نام که به زبان ترکی ابراهیم و به زبان فارسی و عربی ابراهیم تلفظ میشود، بر طبق مستندات تورات اول به شکل آبرام بوده که سپس به آبراهام تبدیل شده است. این الفاظ به احتمال زیاد ریشه در زبان عبری داشته که به زبان آلمانی و انگلیسی به همین الفاظ ترجمه شده اند. ( Abram و Abraham ). به نظر من با مقداری مکث و دقت روی این کلمات یک راز کشف می شود که تا کنون در مقابل چشم روحی انسان پوشیده مانده است.
        اول اَبرام: این یک کلمه ترکیبی است که از دو کلمه ساخته شده است: اَبر و ام
        ام به زبان فارسی دو معنی دارد ، یکی از فعل بودن است و دیگری نشانه صفت ملکی. بنابراین اَ برام یا به معنای ابر هستم و یا به معنای ابرِ من.
        دوم آبراهام: این کلمه از سه کلمه فارسی ساخته شده است : آب + راه + ام .
        آب ِراهم : به معنای توشه راهم
        طوری که میدانیم در کلده باستان ؛ سر زمینی بین دو شاخه شطالعرب یعنی بین دجله و فرات در عراق امروز آفتاب بی رحمانه آنچنان می تابیده است که ابر و آب به خاطر سایه بخشیدن و ممد حیات بودن برای زارعین و گله داران
        آن چنان عناصری پر ازش بوده اند ( امروز هم هستند ) که پدر ابراهیم برای نامگذاری فرزندش از ترکیب این کلمات استفاده کرده است. گاهی اوقات از خودم می پرسم که آیا اجداد پیامبر ابراهیم ایرانی بودند؟
        طبق مستندات تورات نام فرزند دوم ابراهیم که از همسر عبری اوست، ایساّک ( به زبان آلمانی Isaak و به زبان انگلیسی Isaac ) می باشد که به زبان عربی و فارسی اسحاق تلفظ میشود. علامت تشدید روی حرف الف نشانه این است که حرف الف دو بار تکرار می شود. بنا بر این کلمه ایساَک یک کلمه ترکیبی است که دو کلمه ایسا و اک ساخته شده است. ایسا به زبان فارسی امروز و مادیان باستان به معنای
        شبیه این است و اک نشانه مصغر، در مجموع یعنی عیسی کوچک. گاهی اوقات از خودم می پرسم که آیا پیامبر ابراهیم با نامگذاری فرزند خود ( ایسای کوچولوی من ) ناخودآگاه پیداش عیسی بزرگ را دوهزار سال قبل از میلاد مسیح پیش بینی نموده است؟
        از اینکه این نامها ریشه زبانهای ایرانی دارند لذت روحی میبرم که کشف این راز نسیب من گردیده است.
        حال ممکن است که شما بگوئید این موضوع چه ربطی به این سایت دارد؟

    • اگر هدف خداوند از خلق انسان به کمال رسیدن انسان باشه هیچ انسانی ممکن نیست در طی یک قالب به این هدف برسه پس تکلیف انسان های اولیه چی میشه که هزاران سال بعد از اونا تازه پیامبران اومدند من فکر می کنم ما قبل در قالب این انسان ها بودیم که الان رسیدیم و هر بار بر اساس اطلاعات یا اعمالمون می گردیم اگر هم درست باشه مثلا کسی که خودشو بکشه و باری از گناه بر دوشش باشه در جسم بعدی زجر می کشه ولی اگه با عشق و اعمال خوب بمیره در زندگی بعدی خوشبخته خدا میگه کسانی که در راه خدا کشته شده اند را مرده مپندارید بلکه زنده اند ولی شما نمی دانید و به احتمال زیاد در نهایت این انتقال روح یه جایی متوقف می شه و بعد دذر عالم دیگه به اعمالش رسیدگی میشه

    • سلام خدمت همه خوانندگان و نویسندگان و علاقه مندان این سایت.
      به نظر من طرح سوال اینکه آیا خداوند وجود دارد یا نه، برای متفکرین دینی و غیر دینی دیگر چندان اهمیتی ندارد. سوال امروز این متفکرین این است که خداوند چگونه و چطور جهان و جهان ها را خلق کرده است و یا جهان ها چطور به وجود آمده اند؟ سوال مهم دیگر در مورد هدف ایجاد و یا هدف خلقت جهان و جهان است. یک کتاب و یک فرد به تنهایی نمی تواند این سوالات را به روشنی کامل پاسخ دهد. امروزه با اتکا به داده های علمی نمی توانیم با قاطعیت و یا اطمینان صد در صد این سوال را جواب دهیم که آیا این جهانی که در آن زندگی می کنیم دارای مرزی محدود است و یا بی پایان. پیشرفته ترین تلسکوپ ها هنوز مرزهای جهان را مشاهده نکرده اند. متفکرین علوم تجربی راه دیگه ای ندارند جز انتظار کشیدن و یا مدل سازی تئوریکی از طریق علم ریاضی. به نظر من می توان به موازات علوم تجربی و ریاضی از نیروی خیال بافی ( یا خیال پردازی ) استفاده نمود و تصویر روشن و قانع کننده ای خلق کرد که بتواند پاسخ گوی سوالات بالا باشد. نظریه مطلق بودن زمان و مکان نیوتن و نظریه نسبی بودن زمانمکان انیشتین به نظر من هرکدام نیمی از حقیقت پدیده زمان و مکان را بیان داشته اند که هر دوی این دو نظریه روی هم رفته حقیقت مطلق را در مورد زمان و مکان به ما نشان خواهد داد. طبق این تصویر خیالی جهان ها دارای یک مکان مطلق هستند که محیط آنها را تعیین میکند، این محیط ها مطلعند به این دلیل که جاودانه و غیر قابل تغییر و تحولند، نه بزرگتر می شوند و نه کوچکتر، ونه فرسوده ، بطور ساده می توان آنها را فنا نا پذیر دانست. جنسیت این محیط ها مادی نیست بلکه سطوح دو بعدی هندسی محض ، با این وجود مطلقا غیر قابل عبور. عنصر زمانی این محیط ها زمان مطلق یا صفر است، زمانی است که تیک تاک نمی کند. زمانمکان نسبی شامل محتوای این محیط ها می باشد که مشمول حال انقباض و انبساط و عمل و عکس‌العمل با جرم و انرژی میگردد. در حین طراحی جهان ها خداوند بی نهایت امکانات مختلف را در اختیار داشته است اما به نظر من ساده ترین امکان را انتخاب نموده و سپس فرمان خلقت را صادر نموده است. این امکان ساده این است که همه جهان ها به طور مطلق دارای یک فرم و یا یک شکل و یک محتوای مساوی می باشند. این شکل ها می توانند کروی باشند؛ میتونند مکعب مربع باشند ( مثل خانه کعبه در مکه) و یا مثل حفره های شش ضلعی روی شان کندوی زنبور عسل. تعداد جهان ها ممکن است آنقدر زیاد باشد که از لحاظ بزرگی در مغز انسان جای نگیرد، اما برای قادر مطلق تعداد انگشت شماری بیش نباشد. از آن جایی که طبق این تصویر خیالی محتوای همه جهان یکی است بنا براین من و شما در این مجموعه وسیع جهان ها بطور مطلقا هم زمان وجود داریم و مشغول زندگی مطلقا مشابهی هستیم. فاصله هر دو فرد و هر دو شیئ مشابه برابر قطر جهان می باشد و این ثابت جهانی غیر قابل تغییر است. حال سوال اینکه خارج از مجموعه جهان ها چه چیزی وجود دارد؟ از آنجا به بعد که به سمت بی نهایت ادامه دارد ، جهان های فکری در ذهن خداوند وجود دارند که هنوز به خلقت مادی نرسیده اند و اما سرنوشت آنها هم خلقت مادی است و شکل و محتوای آنها با شکل و محتوای جهان های مادی یکی خواهد بود. خداوند مشکل و مساله بی نهایت خویش را طبق تصویر خیالی بالا حل نموده است. در مورد اعداد : خداوند علیرغم قادر بودن و دارا بودن دانش مطلق نتوانسته و نمی تواند اعداد را تا پایان بشمارد.
      در مورد هدف خلقت جهان ها در فرصتی دیگر.💓

  19. مرگ آغاز زندگی دوباره است اما در قالب دیگر و بزرگتر که در فکر انسانها ی این دنیا نمی گنجد مرگ خروج از یک مرحله هستی به مرحله بعدی که شکل و ماهیت ان نامفهوم است مرگ طی نمودن مسیر کمال تا بی نهایت است در جایی که شاعر می گوید رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند بله نهایت زندگی رسیدن به معبود و جای گرفتن در جوار اوست مرگ یک انتقال است انتقال از نیستی به هستی در یکه جمله آنان که میمیرند زنده میشوند این ما هستیم که مرده ایم.

  20. بچه ها بوداییا خیلی حرفاشون درسته و خیلی از شماها ک کامنت گزاشتین نظراتون مثل اونا بوده و وقتی ما بمیریم روحمون به جسم دیگری منتقل میشه درصورتی این اتفاق نمیوفته که ما تو زندگی قبلی (یعنی الان) با دلبستگی کاری رو انجام بدیم و همرو دوست داشته باشیم اونوقت به ی زندگی ابدی و خوب میرسیم اگه میخواید بیشتر راجبش بدونید سرچ کنید (حیات پس از مرگ از نگاه بودیسم) من واقعا باورش دارم و فک میکنم که قران الکی نیست ولی رازی توش نهفته بوده که الان براام اشکار شد. درواقع اگه بعد از مرگ یه زندگی عادی دیگه مثل الان داشته باشیم مثل جهنم ما میمونه.

  21. استغرالله ربی و اتوب علیه

    تمامی اخبار از گذشته تا حال و آینده در قرآن نهفته است با تفاوت اینکه درباره آینده نتیچه ها و زمان و مکان را نشان نمی دهد و نامعلوم گذارده.
    والسلام علیکم

  22. اینقدر درگیر نباشید بابا اخه 100 میلیارد و خورده ای نفر مردن هرجا اونا رفتن تو هم بخوای نخوای میری اونجا. ولی همه یکجا نمیرن خوبا گلچین میشن این به این معنی نیست که انسان های های بد مجازات میشن. چرا از راه مجازات و تنبیه. خدا به اونها لزت کمتر میده. و شاید برای این تنبیه دوباره به دنیا برشون گردونه. در ضمن اگه میخوای خدای یکتا رو راضی کنی به تمام مخلوقات خدا حتی یک مورچه خوبی کن و عشق بورز. خدا نیازی به عبادت تو نداره در اصل خوبی به مخلوقات خدا عبادت خداونده با حیوانات مهربان باشیم.

  23. من مدت 16 سال میشود که در کلام ذات اقدس اللهی تحقیقات خیلی عمیق دارم و برای من در این باره تقریبا هیچ سوالی باقی نمانده و این تحقیقات من دوام دارد. نظریاتی که در فوق از اشخاص مختلف بیان شده همه برداشت هایی هستند که اشخاص اکثرا به ذهنیت خویش مراجعه نموده اند و یا اینکه از بیانات اشخاص تحت نام علما مذهبی شنیده اند. اما اکر کسی واقعاْ قرآن را بیاموزد بعدا میداند که حقایق زند‍کی- مرک و زند‍کی بعد از مرک چیست.

    • سلام شاکر جان. شما که 16 سال تحقیق و مطالعه داشتی.
      خیلی دلم میخواد باهات در این مورد صحبت کنم.
      فکر کنم هم صحبتی من با شما خیلی سوالهارو تو ذهنتون زنده کنه.علوم دینی به توسط خودِ بشر آفریده شده.از ذهن و تفکرات

  24. من مدت 16 سال میشود که در کلام ذات اقدس اللهی تحقیقات خیلی عمیق دارم و برای من در این باره تقریبا هیچ سوالی باقی نمانده و این تحقیقات من دوام دارد. نظریاتی که در فوق از اشخاص مختلف بیان شده همه برداشت هایی هستند که اشخاص اکثرا به ذهنیت خویش مراجعه نموده اند و یا اینکه از بیانات اشخاص تحت نام علما مذهبی شنیده اند. اما اکر کسی واقعاْ قرآن را بیاموزد بعدا میداند که حقایق زند‍کی- مرک و زند‍کی بعد از مرک چیست.

    • استیون هاوکینگ میگه روح همون اطلاعات و خاطرات و احساسات ما که در مغزمون وجود داره؛ در آینده دانشمندان اگه بتونند این اطلاعات را ازمغز کپی کنند ما تا ابد زنده خواهیم بود

    • مرگ وجود ندارد؛ بلکه هر چه تجربه می‌کنیم بخشی از اطلاعات سه‌بعدی است که در زمان شناور شده‌اند.

      در عوض پس از مرگ، ما به مرزهای دیگری می‌رسیم، و چون مرگ و زمان توهم هستند، بنابراین این زایش و نیستیِ کوانتومی تا ابدیت ادامه پیدا خواهد کرد…

  25. من چند وقتیه با خودم درگیرم آیا زندگی بعد مرگ وجود داره همش به خودکشی فکر میکنم بعد از زندگی پس از مرگ و عذابش میترسم و منصرف میشم

    • دقیقا من هم همین وضع رو دارم. میترسم خودکشی کنم و زندگی بعد از مرگ وجود داشته باشه و به خاطر خودکشی مشکلاتم بعد از مرگ بیشتر بشه. ولی در جهان اثری از وجود قدرت برتری به نام خدا نمیبینم

    • زندگی اونجور که بوده نمونده , اینجوریم که هست نمیمومه , و اونجوری که قراره بشه ام نخواهد ماند . پس اگه زندگی به مراد دلت نیست . شک نکن به زودی اتفاقای خوبی تو زندگیت رخ میده . سختی در کنار آسانی , بدبختی در کنار خوشبختی , نور در کنار تاریکی , سرما در کنار گرما , بدی در کنار خوبی , زیبایی در کنار زشتی معنی پیدا میکنه . پس نیمه ی پره لیوانو ببینو . خودتو دوس داشته باش و زندگی کن . خدا خیلی دوست داره دوس نداره الان بمیری . توام نخواه .

    • زندگی اونجور که بوده نمونده , اینجوریم که هست نمیمومه , و اونجوری که قراره بشه ام نخواهد ماند . پس اگه زندگی به مراد دلت نیست . شک نکن به زودی اتفاقای خوبی تو زندگیت رخ میده . سختی در کنار آسانی , بدبختی در کنار خوشبختی , نور در کنار تاریکی , سرما در کنار گرما , بدی در کنار خوبی , زیبایی در کنار زشتی معنی پیدا میکنه . پس نیمه ی پره لیوانو ببینو . خودتو دوس داشته باش و زندگی کن . خدا خیلی دوست داره دوس نداره الان بمیری . توام نخواه .

    • هیچوقت حتی فکر خودکشی رو هم نکن چون یه پله برمیگردی به عقب…

    • اتفاقا چون زندگی پس از مرگ وجود نداره و فقط همین یه فرصت رو داری،نباید خودکشی کنی…باید از تنها فرصتت خوب استفاده کنی

  26. پیچیدگی این مسائل به هم به قدری زیاده که مثلا وقتی از روح صحبت میشه ناخواسته موارد بسیاری هم به ذهنمون میاد . واسه رمزگشایی باید به تمام علوم رجوع کرد.
    خیلی ها میگن که دنبال رموز این دنیا نباشین فقط بخاطر اینه که عمر انسان واسه کشف حقیقت کمه و باید از لحظه لحظه زندگی لذت برد. درست زندگی کنیم و اینگونه احساس آرامش خواهیم داشت . این آرامش همون بهشت ماست و این انرژی مثبت واسه همیشه باقی می مونه حتی پس از مرگ ,در خاطر دیگران . این مغز و ذهنیت انسان است که تصمیم میگیره در مورد مسائل چه برداشت, کنش و واکنشی داشته باشیم. انسان به شدت تحت تاثیر محیطِ پیرامونش است و این ما هستیم که با ذهنمون این محیطو مدیریت می کنیم. مثلا کافیه به خودمون بگیم که ترس وجود نداره این خودمون هستیم که داریم میسازیمش. و به این باور برسیم اونوقت هرگز از چیزی نمیترسیم و این دقیقا مثل مثبت اندیشیدن هست که منفی رو از خودمون دور کردیم . مسائل ماورایی همش از ذهن ماست چه روی شخصی تاثیر بذاریم و چه از کسی تاثیر بگیریم در واقع هیچ اتفاقی جدا از افکار انسانی در بیرون رخ نمیده .

  27. با سلام
    به نظر من به مستند کرم چاله حتما نگاه کنید

  28. روحی به شکل ساختار بدن انسان (شبیه یک شبح) وجود نداره! اما آگاهی ما از جهان و چیزایی که در طول عمر کسب می کنیم همگی نابود نشدنیه و همیشه و بعد از مرگ جسم وجود داره، در دنیایی دیگر با قوانین کاملا متفاوت تر! قوانین غیر مادی!
    کسب کمالات در دنیا ضروری است.

  29. با سلام دوستان حتما مستند کرم چاله رو ببینید بهتون تاثیر میزاره

  30. درود دوستان من یه چیزی کلا ذهنم رو درگیر کرده وقتی ما بمیریم چی میشیم آیا میگن تا روز قیامت باید همه صبر کنن وقتی قیامت میشه اون موقع چه اتفاقی برای ما میوفته آیا باز زندگی میکنیم در وجود خدا شکی نیست ولی آیا قرآن و پیامبر اینا وجود داره یا اینکه آخوندا برای بزرگ تر نشون دادن یه اتفاق اینارو میگن اینم بگم من قسط توهین کردن به دین رو ندارم بالاخره من توی سن نوجوانی هستم نمیشه هر چیزی که بهم میگن رو بپذیرم باید با منطق خودم باشه تشکر

    • سلام ابوالفضل اگه تونستی قرآن رو (معنیش رو) یه دور بخون اگه عربی بلد باشی میبینی چه ساختار منظم و عجیبی داره و کار انسان نمیتونه باشه در ضمن من به شخصه به قیامت و آخرت باور دارم چون نمیتونم قبول کنم مثلا کسایی که یه عالمه ظلم و جنایت میکنند فقط با یک مرگ ساده از بین بروند و باید تقاص ببینند و خوبی های انسان های خوب هم باید یه جور جبران بشه

      • دین زاییده ذهن بشر است. تمام اتفاقات از قدرت ذهنِ گذشتگان ما شکل گرفته .

      • سلام خوب پس با این دیدگاه هیتلری که میلیون ها نفرو اونجوری کشته و تو کوره ها سوزونده باهاشون صابون درست کرده چجوری مجازات میشه میسوزوننش که چی بشه با سوزوندن اون زندگی میلیون ها نفر برمیگرده؟

  31. نظرات همه مختلف هست : یکی میگه در مورد روح تو قرآن ذکر شده, در حالی که کلی ایراد به این کتاب گرفته شده که هنوزم جوابی براش نیست. در مورد چیزایی هم که دَرش گفته شده باید بگم علم یه زمانی به نهایت خودش رسیده و بعد تقریبا نابود شده. پُر واضح ست که دین یه دروغ مصلحت آمیزه واسه ارشاد انسانها که از خوی درنده گی فاصله بگیرن. و یکی قضیه انتقال روح رو مطرح میکنه و این هم اونایی که تجربه مرگ موقت داشتن رد میکنن. و در کل درست به نظر نمیرسه .تشبیه مرگ به خواب و یا تشبیه مرگ به طلوع و غروبِ خورشید که هر روز تکرار میشه. و یکی مثل من که نظرم اینه روح ترکیبی از:(ذهن و افکار, وجدان و انرژی)هر انسان است. انسان جسمی هست سرشار از انرژی و بعد مرگ این انرژی از بدن خارج میشه حالا یا تبدیل میشه یا از بین میره. انرژی,مغناطیس,فرکانس,ارتعاش از مواردی هستند که با پی بردن بهشون از خیلی چیزا میشه سر در آورد

  32. اینو قبول دارم که بعد از مرگ بازم زندگی هست و شاید قبلش هم بوده اما کسی به یاد نمیاره. چون اگه اینطور نباشه عدالت خدا زیر سوال میره. به خاطر اینکه خیلی ها توی این دنیا به دلایلی عمر خوبی ندارند یا مریض و معلول هستند یا خیلی زود میمیرن یا در فقر و زیر ظلم هستند و … پس اگه اینطور باشه و فقط یه بار آدم بخواد زندگی کنه عدالت خداس که زیر سوال میره چون اینطوری عمر توی این دنیا جز سختی و بدبختی واسه خیلی از انسانها چیز دیگه ای نبوده. آیا خدا آزار داره؟؟ حالا یه چیز دیگه؟! اگه بعد از مرگ، زندگی و عمر دوباره هست و یه انسان را در نظر بگیریم که متولد میشه و زندگی خیلی سختی داره تا پیر میشه و موقع مرگش میرسه واقعا اینقدر روح و جسمش خسته و داغونه که دیگه نمیخواد زندگی کنه و مرگ براش آرامشه. جسم که دفن میشه و از بین میره ولی منظور من در مورد روح هست. وقتی اون روح، داغون و خسته هست چطور میتونه بعد از مرگ به جسم دیگه ای منتقل بشه. خب این روح داغون و خسته چطور دوباره جلا پیدا میکنه و جون تازه میگیره تا به یه زندگی دیگه در یه جسم دیگه ادامه بده. آیا روح با ورود به یه جسم دیگه دوباره تازه میشه و از نو ساخته میشه؟ این همیشه برام سوال بوده. و سوال دیگه ای هم که هست روح یه آدم پیر و روح یه آدم جوان آیا با هم فرق نداره؟ مثلا یکی توی جوانی سن ۲۰ سالگی میمیره و یکی توی پیری سن ۹۰ سالگی میمیره و روح هر دو، به دوتا جسم تازه متولد شده منتقل میشه. این دوتا نوزاد طرز فکر و بینششون چی میشه؟ چرخه این زندگیها ” مردن و متولد شدن ها” چقدر ادامه داره؟ و هزارتا سوال دیگه.

    • سلام
      منم خیلی در این مورد فکر میکنم و مطالعه دارم یه نتیجه ای که خودم برداشت کردم اینه که روح ما یه پوسته داره چیزی مثل لباس وقتی ما زندگی میکنیم تمام خوبیها و بدیهای که میکنیم به این لباس میچسبه و بعد از مرگ روج اصلی این لباس رو در عالم برزخ جا میزاره و به عنوان یه روح به اصطلاح اورژینال وارد بدن جدید میشه وقتی ما خواب درگذشتگانمون رو میبینیم در اصل اون لباسی که با خوبیها و بدیهای دنبا آلوده شده و در حال جواب دادن به پاداش خیر و شر اعمالش هست به خواب ما میاد ما انسانها با کارهای خودمون لباس روحمون رو تابناک یا کدر میکنیم البته این برداشت کاملا شخصیه و شاید نتونستم خوب عنوان کنم چون بعضی از حالتها رو نمیتونم براش کلماتی پیدا کنم تا بنویسم .

    • عزیز برادر روح پیر نمیشه بلکه با افزایش سن تکامل پیدا میکنه در کل با گذر زمان روح برخلاف جسم که از بین میره روح کاملتر میشه

    • من معتقدم که پس از مه بانگ بعدی دوباره روی کره زمین و در زادگاه فعلیم از مادرم زاده خواهم شد.نیچه فیلسوف آلمانی معتقد است که همه چیز مطلقا همان طوری که هست تکرار می گردد. میگوید: نه بهتر ؛ نه بدتر ؛ نه طوری دیگر بلکه همین طور!من موافق این نظریه نیستم ، چون باورم این است که زندگی من مشمول حال تکامل می باشد و هدف آن رسیدن به کمال است و کمال هم چیزی نیست غیر از زیبائی؛ خوبی؛ دانش و توان مطلق که این ها خود صفات خداوند محسوب میشوند.هیچ انسانی نمی تواند در طول یک زندگی به کمال برسد.بنا بر این منطق ساده زندگی هر فرد انسانی ضرورتاَ باید تکرار و به تدریج کامل گردد. من بر این باورم که محور اصلی همه ادیان پدیده جاودانه بودن زندگی است. سوال اینکه چند بار زندگی من تکرار خواهد شد که من بتوانم طی آن به بالا ترین درجه کمال برسم؟ من معتقدم که زندگی من هفت بار تکرار خواهد شد و هر کدام بعد از هر مه بانگ.حال این هفت زندگی مربوط به یک حلقه از زنجیره بی ابتدا و بی انتهای جاودانگی است که هر حلقه در درجه بالا تری از درجه قبلی به ظهور میرسد.اینجا میخواهم به یک نکته اشاره کنم که ممکن است مورد مخالفت شدید قرار بگیرم.من براین باورم که جنسیت فرد انسانی در زندگی بعدی تغییر خواهد کرد ، به این معنی که پدران جای مادران و مادران جای پدران و به همین ترتیب خواهران جای برادران و برادران جای خواهران را خواهند گرفت.استدلال و دلیل منطقی و عقلیم این است که هر فرد انسانی ترکیبی از زن و مرد است که در هر زندگی یکی از این جنبه ها به وقوع می پیوند و مستقل از جنبه دیگر زندگی را تجربه می نماید.متقدم که حق طبیعی و یا خدادادی هر فرد انسانی این است که هر کدام از جنسیت دوگانه خود را بطور جدا گانه از هم و بطور عینی تجربه نماید.حال در پایان به راز جاودانه بودن زندگی اشاره کنم: پس از لحظه مرگ ضمیر خود آگاه طوری مختل می گردد که دیگر گذر زمان برای فرد مرده مطلقا غیر قابل در است .متعاقب آن چه یک لحظه؛ چه یک سال و چه میلیون ها و چه میلیارد ها سال! مختل شدن ذهن و روح در لحظه مرگ، طول مکانی و زمانی پل بین مرگ و تولد مجدد را تقریباَ به یک لحظه بسیار کوتاه تقلیل میدهد طوری که فرد پس از مرگ فورا از مادر خویش دوباره متولد خواهد شد.به نظر من زندگی فعلی از همه زندگی های بعدی مهم تر است و به قول شاعر سیلی نقد را باید چسبید و حلوای نسیه را به ارواح و فرشتگان بخشید.امیدوارم روز گار سالم و خوشی داشته باشید😘

  33. بله این درسته. انسان و هر موجود زنده ای، زندگی پس از زندگی دارد. یعنی متولد میشود و میمیرد و باز متولد میشود و باز میمیرد و این چرخه همچنان ادامه دارد. موضوع انتقال روح به جسمی دیگر است که پس از مرگ اتفاق می افتد. جسم از بین میرود ولی روح وجود دارد و همانطور که میدانیم هنگام تولد دوباره جسمی دیگر به وجود می آید. انسانها در هر زندگی شرایط های مختلفی دارند و در جسمهای مختلفی هستند، دختر یا پسر. به هر حال چرخه زندگی ادامه دارد و انسانها هر چیزی را در زندگیهایشان تجربه میکنند. ولی چیزی که مهم هست برخورد ما در زندگیست. زندگی که با افراد بسیار زیادی در آن روبه رو میشویم.

  34. برای گرفتن پاسختون کمی معنی و ترجمه قران عزیز رو مطالعه کنید. در صحت اینکه قرآن کلام خدا هست و از قدیم حقایقی رو گفته که الان در حال اثباتش هستند شک نباید داشت

  35. شاید بهتر باشه به جای روح بگیم وجدان .
    ما تا وقتی زنده ایم هر کار بدی انجام بدیم اگه پشیمان نشیم و جبرانش نکنیم بعد از مرگ وجدانمون در عذاب همیشگی خواهد بود که این جهنم ماست. به هنگام مرگ این نیروی درونی ( وجدان ) از جسم خارج شده و همیشه باقی خواهد ماند.
    به نظرم زیادی پیچیده ش کردن . اصلش همینه

  36. شاید بهتر باشه به جای روح بگیم وجدان .
    ما تا وقتی زنده ایم هر کار بدی انجام بدیم اگه پشیمان نشیم و جبرانش نکنیم بعد از مرگ وجدانمون در عذاب همیشگی خواهد بود که این جهنم ماست. به هنگام مرگ این نیروی درونی ( وجدان ) از جسم خارج شده و همیشه باقی خواهد ماند.
    به نظرم زیادی پیچیده ش کردن . اصلش همینه

  37. زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
    هر کسی نغمه ی خود خواندو از صحنه رود
    صحنه پیوسته به جاست خُرم آن لحظه که هرگز نرود از یاد.

    ما در دنیایی زندگی میکنیم که با درک کردن : ارتعاش . فرکانس . انرژی . مغناطیس .به حقایق هستی دست میابیم .
    باورم اینه که حقایق جهان اون چیزی نیست که از گذشته برامون به جا مونده.
    دین چیزی نیست جز باورها و اعتقادات خودمون.
    دین ابزاری بوده برای کنترل ما انسانها که اگه دین وجود نداشت کنترل انسانها از حیوانات سخت تر میشد یا شایدم غیر ممکن.
    کل دین میخواد اینو بهمون بگه که این دنیا اول و آخر ما انسانهاست و سعی کنیم خوب باشیم و خوب زندگی کنیم.
    هیچ گذشته قبل از تولدی نداشتیم و نبوده و هیچ آخرتی در انتظار ما نیست .
    همه اینا نشات گرفته از ذهن بشر هست . انسان با رجوع کردن به قدرت ذهنش قادر به هر کاری هست. مرگ انسان هیچ چیز عجیبی نیست هر موجودی یه عمری داره بسته به شرایطش و از بین خواهد رفت.
    ما مثل همه انسانها یا موجوداتی که میلیونها سال پیش بودنو رفتن خواهیم مرد . و چیزی از ما نمی مونه جز خاطره ها.

  38. درود دوستان…به من کمک کنید بفهمم چه خبره بعد از مرگ چی میشیم…من سردرگمم چند شب هست دارم به مرگ و خودکشی فکر میکنم….واقعا مشکل دارم یا ندارم نمیدونم

    • واقعا چرا ؟؟
      خودکشی چرا

    • اینجوری نگید .. مردن مث یه راز می مونه که فقط با تجربه ی شخصی میشه فهمید چه چیا مسگذره، ما آدما تنها میایم تو این دنیا و چیزی ازش یادمون نیست و فکر میکنم بعد از مرگ هیچی از لحضه ی مرگم یادمون نخواهد بود

      به خودکشی فکر نکن

    • آیا تا بحال تجربه نزدیک به مرگ شنیده ای ؟ بهتره راجع به این موضوع دقت مطالعه دقیق کنی. برخی افراد دچار مرگ موقت شده و چیز هایی را درک کرده اند که برای یک مرده محال است. برای کسب اطلاعات بهتر بهتره عبارت “تجربه نزدیک به مرگ ” را سرچ کنی .تمام کسانی که خودکشی کرده اند اما بعد از خود کشی شان به دلایلی که اطراف انها را نجات داده اند از تجربه های بسیار وحشتناک و ناخوشایند تعریف کرده اند.

      • تجربه نزدیک به مرگ و احساسات ناخوشایند همه برمیگرده به افکار ما که بعد از مرگ چه اتفاقی برای ما میفته و چی میشه، چون از ادامه ماجرا اطلاع نداریم و داستان ها و مطالب ترسناکی در دنیا راجع بهش شنیدیم، چنین احساسی در نزدیکی مرگ داریم، اما هیچکی تجربه مرگ رو نداشته که برگرده و برای ما بگه چی دیده! داستان هایی هست اما منبع موثق ندارن، بعضیا هم بودن که گفتن هیچی ندیدن!
        در تجربه نزدیک به مرگ، مغز هنوز زندست و فعل و انفعالات شیمیایی در اون انجام میشه، حتی تا لحظاتی بعد از مرگ کامل، مغز هنوز به فعالیت هاش ادامه میده و نورون های عصبی یکی یکی حیاتشونو از دست میدن، در این لحظه ماده خوشی آوری که از غده صنوبری ترشح میشه، احساس بسیار خوبی مثل مستی به انسان میده، برخی میگن زمان در اون لحظه کند میشه و یه ربع زمان مرگ به اندازه یکسال طول میکشه! البته همه اینا با سند موثق و مستقیم از شخص شنیدن می‌تونه درست باشه.
        شخصی می‌گوید: از مرگ نمیترسم، چون قبل از اینکه آن را تجربه کنم دیگر نیستم!
        واقعا نیز همینگونه است!

    • بمون و مبارزه کن خودکشی گناه کبیره هست تسلیم نشو

    • دوست عزیز مشکل شما به نظر از افسردگی سر چشمه میگیره و ربطی به انسان موفق با پولدار یا باسواد یا بدبخت نداره میتونه هر کسی هر چقدر هم تو رندگی موفق باشه رو در بر بگیره پیشنهاد میکنم کتابهای روانشناسی در مورد افسردگی رو مطالعه کنی تا حالت بهتر بشه

    • ضمن عرض سلام خدمت همه خوانندگان و علاقه مندان این سایت و سپاسگزاری از متخصصین ایجاد چنین امکاناتی می خواهم نظرم را در مورد پدیده خود کشی در چند جمله کوتاه بیان دارم که نتیجه تحقیقات علمی نیست بلکه یک احساس یا یک باور است. من معتقدم که سرنوشت انسان از پیش توسط خداوند تعیین شده است و طبق این باور اگر سرنوشت یک فرد این بوده باشد که از طریق خود کشی به زندگی خود پایان دهد،این امر به وقوع خواهد پیوست.بنابراین شرائط طاقت فرسای زندگی روز مره تنها عامل اصلی خود کشی نمی باشد والا تعداد وسیعی از انسانها تا به حال دست به خود کشی زده بودند.آیا با این شرایط آشنائی دارید؟ که شب ها قبل از خوابیدن از صمیم قلب از خداوند بارها خواسته باشید که فردا دیگر از خواب بیدار نشوید؟ امیدوارم که فکر خود کشی را از دل و ذهن و خاطره خود یک بار برای همیشه پاک نمایید.خداوند برای هر کدام از ما یک ماموریت ویژه انتخاب نموده است. به نظر من این ماموریت چیزی نیست غیر از اینکه هر کدام از ما تا حد توان و موقعیت فردی و اجتماعی از زندگی لذت ببریم. خواب و خیال زندگی های بهتر و بر تر پس از مرگ هیچ کار برد عملی دیگری ندارد غیر از امید و آرامش روحی و روانی در لحظات طاقت فرسای زندگی روز مره. صمنناَ پدیده بهشت و جهنم و یا فردوس و دوزخ و مفاهیم پاداش و جزا در روز قیامت که ادیان پیام آنرا به گوش انسان رسانیده اند ، خود حاصل خرد و یا عقل انسانهای خردمند اند که حس انتقام جویی را که در سرشت و طبیعت انسان نهفته است شفا بخشند و یا حد اقل در جه شدت آنرا تقلیل داده و آنرا ملایم نمایند. من معتقدم که همه انسانها در مقابل خداوند از همه گناهان مُبرا می باشند و در مورد خطاهای خود در مقابل قوانین و مقررات حقوقی و اجتماعی جامعه خود پاسخگو می باشند. در پایان امیدوارم دیگر در فکر خود کشی نباشی.با آرزوی روزی خوش برای شما😘

  39. سلام به همه دوستان مغز انسان خیلی جا برای پیشرفت داره ولی نه به اندازه درک این مساعل پس وقتی وارد این مساعل میشه دچار توهم میشه وچون هیچ علم قبلی نیست نمیتونه بفهمه که دچار توهم شده کافیه به عقاید و افکار و ترسهایی که در طول روز میاد سراغمون توجه کنیم بعد متوجه میشد که از ۲۴ ساعت شبانه روز چقدرشو توی توهم هستیم اگه بیشتر میخای بدونی یک پیام بده به ایمیلم

  40. با سلام بهمه
    مطالبها را تماما دوبار خواندم اما بچند گروه برخوردم گروه اول نخبه کش و احمق پرو و دوم دانشجو سوم دنبالرو که نمیداند چه چیزی میخواد و چهارم یادی اولین روزی که میخواستم تمعییر کار رادیو و تلویزیون بشم که چقدر نادان بودم هرگز فکر نمی کردم روزی تلویزیون تاشو میشه و اینترنت و وای فای وموبایل و تلگرام و غیره باشد ،باقیش را بفهیم که آینده چه چیزها روشن میشه زیاد روی علمتان حساب نکنید ولی مطالعه کنید عالم را از اعتیاد و ادب میتوان شناخت.

  41. من قبلا هم یک کامنت گذاشته بودم با نامkodeadamکه جز خدا یعنی خدادم هیشکس نیست وقتی نگاه کردم دیدم چند نفر بدون فکر کردن نپسندیدن و یک اشتباه تایپی هم بود و این بود که اگر خواستار پاکی باشید نمیرسید و این میرسید بود که اشتباه شده!!من ثابت کردم و ثابت میکنم!!و اگر کسی بتونه مثل این نوشته یا قران بیاره من باور میکنم غیر خدا هست!!حالا روح یا جسم یا هر چیزه دیگه!!! وقتی کسی میگه من هستم یعنی همیشگی یعنی هیچوقت نمیمیره!! و این یعنی جسم خودم و حرکت میدم خودم!!!واین اگر واظح تر بشه یعنی تمام موجودای جسمو حرکت میدم!!همینایی که میگن سلول و غیره!!!و این یعنی میتونه غیب بشه!!بره به گذشته،اینده!!و یعنی میشد خدا و یعنی هیچوقت نمیمرد!!!وایا اینچنینه؟؟!!هرگز!! نیست معبودی جز الله!! و خدا پاک است فقط خدا پاک است و برای این است که همیشه هست!!و هر کاری کرده برای پاکی بوده!!و پاک یعنی بخشنده و مهربان!! خودتونو پیدا کنید!!فقط دو دقیقه تا پایان!!

  42. اسرار ازل را نه تو دانی و نه من این خطِّ مقرمط نه تو خوانی و نه من

  43. سلام من هیچ وقت به دنبال این نبودم که زندگی پس از مرد و در مورد جهان تحقیق کنم چون وارد شدن به این مسئله مثل وارد شدن در اقیانوسی هست که شنا را بلد نباشی همین که چیزی برای خود میپسندیم برای دیگران بپسندیم و چیزی برای خود نمیپسندیم برای دیگران نپسندیم و در زندگی دنیوی خود محبت و بخشش داشته باشیم تا توانمان دست یاری پیش بگیریم و با خالق عشق بازی کنیم حتی در حال حرکت باشیم به نظرم کل راه را رفته آیم من امشب به طور شانسی وارد این سایت شده ام و خیلی برام جالب هست چند شب پیش خواب دیدم نوری جواب من را میداد جایی شبیه یک دشت بود تنها راه میرفتم ازش پرسیدم انسان پس از مرگ چه خواهد شد جواب داد الان در دنیای پس از مرگ هستی در اینجا کسانی که اعمال خوب انجام داده باشند زندگی شبیه به دنیا خواهند داشت و آنانی که ظلم و ستم کرده اند باز خواهند گشت به دنیای قبل از خواب پریدم مات و مبهوت بودم و هنوز هم دوست ندارم غرق این فلسفه بشم چون مغز انسان بسیار کوچک هست یا دیوانه میشود یا افسرده یا به کام مرگ میرود

  44. با سلام. به نظر من روح یه جنبه فیزیکی داره. یه چیزی شبیه امواج رادیویی. تو طیف نور. موقه خواب که مغز در حالت نا خود آگاه است با همان روح ارتباط بر قرار میکند .یا مادر و فرزند که هیچ ارتباط فیزیکی با هم ندارند ولی اگر کودک احتیاج به هر نوع ویتامین و…. داشته باشد مادر درون شیر خود تولید میکند. ویا مادر وکودک یا دو قلوها که شبیح هم هستند اگر هزار کیلومتر از هم فاصله داشته باشند با هم نوعی ارتباط دارند. بعضی ها نوعی همزاد پنداری با گذشتگان ویا انسان های دیگر دارندو…. پس روح وجود دارد و نه تنها بعد از مرگ بلکه قبل از مرگ هم فعال است و نظریه بالا تقریبا درست است.و……….

  45. سلام,دوستان,چند,روزه,که دارم,همه,دیدگاه,هاتون,رومیخونم راستش,من سالهاست که دارم به این موضوعات فکر میکنم وبه روح هم کاملا اعتقاد دارم و میدونم که جسم بعد مرگ کاملنابود میشه اما روح باقی میمونه و یه سوال همیشه برام میمونه که این همه روح باقیمونده اگه مسله تناسخ درست نباشه پس کجا میرن ایا اواره میمون البته بعضی میگن میرن برزخ چه برزخی یعنی چی ؟ که چی بشه بمونن عذاب بکشن ؟ یا منتظرن به یه کالبد جدید برن ؟ و به نظرم به خاطر کارهایی که تو دنیا انجام دادن قراره یه موجود جدید بشن برحسب کارهای خوب یا بدشون مثلا تو زندگی جدیدشون جواب دنیای قبلیشون رو بدن نمیدونم چقدر فکرم درسته البته دین رو کامل برای جوابم قبول ندارم چون نمیتونه کامل قانعم کنه فقط از دین یه برداشت دارم ادم خوب بودن و اذیت نکردن دیگران و از اخرت برداشتم همین کارای خوب و بد بودنمونه برای محاسبه دنیاد جدید یعنی بعد مرگ موجود جدید شدن بر حسی رفتارهای دنیای قبلی حالا خواهشا اگه کسی میتونه منو کمک کنه تو برداشتم البته منطقی و با علم نه فقط دید گاه دینی ؟

    • دقیقا همینه دوباره روح برمیگرده توی جسم دیگه و اونوقت عذاب یا پاداش زندگی قبل رو میبینه به همین دلیل مثلا یه بچه از اول زندگی فلج بدنیا میاد یا برعکس به بهترین شکل با موقعیتهای خوب زندگی روبرو میشه این بهشت وجهنمه چون اگه این موضوع نباشه عدالت خدا زیر سوال میره یکی با هزاران مشکل بدنیا میاد ویکی در ناز ونعمت فاصله ای هم که روح از بدن قبلی جدا شده وبه بدن جدید وارد میشه برزخه که توی این دنیا بصورت نامحسوس در حال گردشه ونتیجه اعمالشو داره تماشا میکنه اینکه بهشت نهر روان ودرختای سرسبزوجهنم اتشه تمثیله که توی کتابهای اسمانی اومده برای درک بهتر توسط انسانها

  46. مغز انسان در اون حد نیست که بتونه سر از راز های افرینش در بیاره غیر از خدا هیچکی نمیدونه و نخواهد فهمید که بعد از مرگ چی میشه مگه اینکه تجربش کنید فقط به ندای قلبتون گوش کنید مغز توی این بحث ناتوانه مثلا مثل این میمونه که یه هوش مصنوعی مثل هوش انسان بسازی بذاری توی یه ماشین و بندازیش توی یه دنیای دیگه خب اون چه فکری در مورد خالقش میکنه ( ایا خالق من بنزین مصرف میکنه ؟؟ اصلا سوختش چیه ؟؟ لاستیکش چه شکلیه ؟؟؟ اصلا موتور داره ؟؟) هوش اون حتی اگه در حد هوش انسانم باشه در این حد جواب میده چونکه هیچوقت نمیتونه بفهمه که اصلا خالقش چه چیزیه پس انسانم هر چی زور بزنه نمیتونه نزدیک جوابم بشه پس به ندای قلبتون گوش کنید و خدا رو عبادت کنین و کار صالح انجام بدید تا وقت دارید که نشانه ها کاملا روشن هستن

  47. 5 هزار سال نوری
    مرتب به من الهام می شود بعد از مرگ به اندازه 5 هزار سال نوری سفر می کنم. یک سفر لذتبخش و فوق العاده که در ارزویش هستم. همیشه وقتی که میخواهم حق کسی را ضایع کنم به یاد سفر زیبایم می افتم و از بدی کردن منصرف می شوم. الان به عشق این سفر زنده هستم. همیشه این عاملی بازدارنده برای گناه می دانم. نمی خواهم دقیقا توضیح بدهم که در کجاهای زندگیم ضعف دارم و ارزوی این سفر به من کمک کرده چون شخصی هست. ولی با زیبایی تمام همیشه موقعیت و جایگاه خودم رو در این زندگی بعنوان انسان حفظ کردم. بعنوان مسلمان خدای مهربون اسباب راحتی دنیام رو مهیا کرده و ان خطوط قرمز را بعنوان حکمت الهی تلقی کردم. بهرحال من میدانم در حال حاضر 8 میلیارد نفر در کره خاکی زندگی می کنیم. با رنگ و احساس و اعتقادات متفاوت. شنیدم 400 میلیارد کره ناشناخته فقط در کهکشان راه شیری وجود دارد. سهم من از این 400 میلیارد کره 5 کره هست. نمیدانم شاید آن کره رویایی با من به اندازه 5 هزار سال نوری فاصله داشته باشد. شنیدم کسانی که به زندگی موقت دنیا تعلق داشته باشند و یا حق مردم بر گردن آنها باشد ، موقعیت خودشان بعد از مرگ رو درک نمی کنن این برای من خیلی زجر اورتر از مرگه. من و شما چه میدانیم شاید آنهایی که پیش خدا عزیز و محترم هستند و فلسفه بافی نکردن و به ندای حق درونی خود گوش دادن تنها طی چند ثانیه به اهداف چندین هزار ساله نوری خودشون می رسن. شاید آن بهشت ها و جهنم ها در آن کرات در انتظار ما باشند.

  48. 5 هزار سال نوری
    مرتب به من الهام می شود بعد از مرگ به اندازه 5 هزار سال نوری سفر می کنم. یک سفر لذتبخش و فوق العاده که در ارزویش هستم. همیشه وقتی که میخواهم حق کسی را ضایع کنم به یاد سفر زیبایم می افتم و از بدی کردن منصرف می شوم. الان به عشق این سفر زنده هستم. همیشه این عاملی بازدارنده برای گناه می دانم. نمی خواهم دقیقا توضیح بدهم که در کجاهای زندگیم ضعف دارم و ارزوی این سفر به من کمک کرده چون شخصی هست. ولی با زیبایی تمام همیشه موقعیت و جایگاه خودم رو در این زندگی بعنوان انسان حفظ کردم. بعنوان مسلمان خدای مهربون اسباب راحتی دنیام رو مهیا کرده و ان خطوط قرمز را بعنوان حکمت الهی تلقی کردم. بهرحال من میدانم در حال حاضر 8 میلیارد نفر در کره خاکی زندگی می کنیم. با رنگ و احساس و اعتقادات متفاوت. شنیدم 400 میلیارد کره ناشناخته فقط در کهکشان راه شیری وجود دارد. سهم من از این 400 میلیارد کره 5 کره هست. نمیدانم شاید آن کره رویایی با من به اندازه 5 هزار سال نوری فاصله داشته باشد. شنیدم کسانی که به زندگی موقت دنیا تعلق داشته باشند و یا حق مردم بر گردن آنها باشد ، موقعیت خودشان بعد از مرگ رو درک نمی کنن این برای من خیلی زجر اورتر از مرگه. من و شما چه میدانیم شاید آنهایی که پیش خدا عزیز و محترم هستند و فلسفه بافی نکردن و به ندای حق درونی خود گوش دادن تنها طی چند ثانیه به اهداف چندین هزار ساله نوری خودشون می رسن. شاید آن بهشت ها و جهنم ها در آن کرات در انتظار ما باشند.

  49. هر کس بداند قبل از تولد کجا بوده ….بعد از مرگ را هم خواهد دانست ..بعد از مرگ به جایی می رویم که قبل از تولد بودیم ….مقصد ما خال است روح کجاست نمی دانم

    • چه جالب چون من میدونم قبل از تولد کجا بودم بعد از مدیتیشن ها و تفکر عمیق این قسمت حافظه بازگردانی شد قبل از مرگ اولا یه جایی بودم همه جا کاملا سفید و نورانی در صفی بودم که سمت چپ و راستم نور هایی شبیه خودم بودن شبیه انسان بدون شکل و صورت بودن فک کنم تو این مایه ها و ما یه قسم خوردیم و بعدش ناگهان دیدم چهره یه شخص و بعد خواب هیچ چیز قشنگ یادمه احتمالا اون چهره دکتر بوده مطمنم شمام امتحان کنید ولی شاید باورتون نشه ولی این یه حقیقته

  50. خب من همیشه نظرم این بود و هست که انسان بعد مرگش میره تو ی جسم دیگه که اون جسم میتونه جسم انسان حیوان حتی یک گل یا ی موجود فضای یا حتی موجودی تو دنیای موازی باشه (که جمعیت کل توی این مجموعه ثابته و قانون پایستگی روح و این داستاناهم رعایت میشن:|) و کارهایی ک تو زندگی قبلیت کردی مثل کارما بهت برمیگردن

  51. کاش یه عمر دیگه داشتم
    کاش خدا یه فرصت دیگه بهم میداد
    تا کمی منم زندگی کنم
    آخه اگه اعتقاد به یه بار زندگی باشه و بعدش قیامت
    یا اگه اعتقاد به هیچی باشه و بعد مرگ تموم
    در دوصورت من ضرر کرداهه

  52. میخوام این موضوع رو واستون باز کنم.
    شما ب این فکر کن انسان و حیوان هر دو از مادیات. تشکیل شدن خب انسان میتونه انرژیو تبدیل ب کار کنه حیوانم میتونه خب تا اینجا ک انسان و حیوان اشتراک دارن.
    حالا میریم سر اصل مطلب… خدا ب حیوان برنامه معینی داد تا با استفاده از اون و در یک راه یعنی بدون تغیرش به زندگیش ادامه بده اما ب انسان این برنامه رو متغیر داد یعنی در واقع روح خودش ک از علم و هوشه در انسان دمید تا بتونه مثل خدا تصمیم بگیر درک کنه خلق کنه ولی ب حیوان این روحو نداد بلکه برنامه معین داد.
    خدا تو قران از علم بیشتر از هزار بار سخن گفت ایا ب نظر شما اگر اسلام بر حق نبود این همه از تعقل صحبت میشد..
    خدای مهربونی ک میتونست وقتی کارای کثیف انسانو دید با ی اراده نابودش کنه ولی نکرد چطور میتونه تو انسان میل ب جاودانگی قرار بده ولی پاسخ ب اونو نه
    البته خدا روحو نمیتونه از انسان بگیره خیالت تخت و این تنها چیزیه ک نمیتونه بگیره و نابودش کنه چون از بی نهایته…
    امیدوارم هدایت شین..

    • روایات معتبر بخوانیم

      اینکه خدا میگوید از روحش به انسان دمید، منظورش روحی است که خدا مالک آن است و درواقع خود خدا روح ندارد بلکه روح هم مانند جسم انسان از مخلوقات خدا است و از بابت شرافت و ارزش دادن به روح، آن را به خودش نسبت داده است و گفته روح من. مانند کعبه که گفته خانه من
      لطفا روایات معتبر اهل بیت پیامبر اسلام (ص) را در این مورد و در موارد دیگر بخوانید تا به حقایق برسید و هدایت شوید

  53. روح هیچوقت وجود نداشته!و یه جور انتخاب بوده و مثل باد به امر خدا سریع میاد میره!! و در حقیقت اونی که میخواد و حرکت میده خداست!! و جز خدا هیچکس نیست!!! و خداست که بعد مرگ در جسم دیگه هست!! و همینطور ادامه داره تا قیامت!!و جسم مثل لباس!! و بعد از مرگ هیچ چیز احساس نمیشه!! هیچ اتفاقی نمی یافته!!تا زمانی که خدا بخواهد!! چرا که جز خدا هیچکس نیست!!اره!! غیر از خدای مهربون هیچکس نبود!!! کسی که پاکی رو بخواد نمیرسه!! و الله یعنی خدا!! و خدا یعنی خدادم!!!!!!پایان

  54. البته اینو بگم که مرگ واقعا نعمته. شما تصور بفرمایید اصلا مرگ وجود نداشت و جمعیت کرده زمین الان چه وضعیتی داشت؟ حتی تصورش هم محاله. همینطور که بچه یک ماهه شعور و درک انسان 25 ساله را ندارد ولی اگر شعور انسان بالغ را داشت چقدر زندگی برایش سخت می شد به هر هال این از حکمت های دنیاست همانطوری که محل دقیق سیاره زمین، اکسیژن، خلقت از جفت، دستگاه شگفت انگیز DNA و کلی چیزای دیگه عقل من میگه اینا آفریدگار داره. والا گاهی فکر می کنم اگر اون دنیا نبوده شاید مام مثل ناباوران به خدا دغدغه کمتری داشتیم .ولی چه کنیم که عقل به من میگه هست. در هر حال این مسئله کاملا شخصی هست و مثل اعتقاد می ماند و هرکس عقیده شخصی خودشو داره که محترم هست جون عقیده کسی قابل تغییر نیست.
    در خصوص بیگ و بنگ و این مسایل کسی منکر نیست ولی بعضی ها فکر می کنند کشفیات دانشمندان با آموزه های دینی فرق داره. بنده ادعایی ندارم که قرآن شناس هستم ولی در برخی آیات به مواردی اشاره شده که دانشمندان صد در صد صحت آن را اثبات کردند.
    به هرحال چه کنیم که کسی هنوز واقعا زنده نشده که از تجربیاتش بگه اونایی هم که زنده شدن قطعا مغزشان نمرده و فقط ایست قلبی داشتند و مدت کوتاهی فقط تجربه ناقصی داشتند
    بازم عرض می کنم دوستان هر عقیده ای داشته باشند محترم هست.

  55. هر چیزی بفکرانسان رسید واقعیت دارد

  56. ببینید بذارید یه پیشنهادی بدم.
    یا اون دنیا و زندگی در دنیای دیگه و قیامت و این چیز هایی که اسلام و مسیحیت و بقیه ادیان میگن وجود داره،
    یا اینا همش ساخته مغز انسان هاست و همشون دروغه.
    یه مبحثی هست به نام ریسک پذیری در اقتصاد مهندسی که مربوط به ریاضیات هست. که احتمال و میزان ضرر و زیان هر رخداد رو میدیم و طبق اون بهترین گزینه رو انتخاب میکنیم.
    اگه احتمال درستی چیز هایی که دین میگه رو ۱٪ بگیریم،
    و احتمال دروغ بودن و کلا عدم وجود روح و زندگی بعد از مرگ و غیره رو ۹۹٪ بگیریم،
    با توجه به پاداش و عذابی که دین میگه که اگه به اون عمل کنیم در آخرت نصیبمون میشه،
    به این نتیجه می رسیم که اگه به آخرت اعتقاد داشته باشیم و طبق گفته دین عمل کنیم سود میکنیم در غیر اینصورت ضرر.
    توجه کنید که این در حالی هست که احتمال درستی و تحقق گفته های دین رو ما ۱٪ گرفتیم و احتمال دروغ بودنش رو ۹۹٪.
    پس اگه به درستی قوانین ریاضی و ۲+۲=۴ اعتقاد دارید این به نفع شماست که به اسلام و گفته های اون اعتقاد داشته باشید و به اون عمل کنید.

    • درود بر همه ارواح کنجکاو.خودتون فکر کنید که مغز از چربی درست شده ، میتونه فکر کنه، یا قلب که از ماهیچه بافته شده میتونه احساسات رو حس کنه اگر اینطور بود همه ی بدنساز ها که ماهیچه بیشتری داشتن باید احساسات خاصی داشتن که ما درک نمیکنم. پس اون روح رو لولو نبرده ، اینجاست.

  57. هر وقت میام راجب دین و خدا و زندگی پس از مرگ تحقیق کنم نه تنها جوابی قانع کننده و مطمئن پیدا نمیکنم بلکه سوالات بیشتری برام بوجود میاد

    • قرآن برای اعراب جاهلی بودن که اهل خرافات بودن در گذشته نمیتونستن اعراب رو چیزفهم کنن بخاطر همین یه سری خرافات ریختن تو ذهنشون که اگه شماها آدمهای خوبی باشید پس از مرگ به بهشت یا جهنم میرین بهشت رو براشون سرسبز و جهنم رو براشون با مواد مذاب معرفی کردن در صورتیکه انسان دوباره متولد میشه و اگه آدم خوبی بوده باشه به جای بهتر و اگه آدم بدی باشه به جای بدتر میره مثلا ما ایرانیا آدمای بدی بودیم که تو ایران زندگی میکنیم…

      • بالاخره همه به همین حرفایی که شما گفتین میرسیم، سیستم عذاب و پاداشی که ادیان میگن به غایت ناقص و ایراد داره، تنها ویزی که عقل هم میتونه تایید کنه همینه که شما فرمودین بنده هم بعد از مدتها فهمیدم که همین درستترینه، برای راهنمایی دوستان میتونم کتاب سفر روح رو به شما معرفی کنم دیگه بقیش با خودتونه خواستین قبول کنین خواستین در اعتقادات جاهلی بمونین، آخرشم به این نتیجه میرسیم که درست زندگی کنیم همونی که عقل و وجدانت ذاره میگه درواقع همون ندایی که درونت داره راهنماییت میکنه اینکار که میکنی اشتباهه و چی درسته اما متاسفانه اینقده نادیده ش میگیریم که دیگه هیچ،
        پیروز و عاقبت بخیر باشید

      • بهترین رهنما قران هست بامعنی بخوان به جواب میرسی کفر نگو گلم گناه دارد

        • عشقم من هروقت معنی قرآن رو میتونم بیشتر ازش فاصله میگیرم آخه اصلا معلوم نیس چی میگه؟
          البته این فقط نظر من نیس خیلیا همینطورن .
          پس حتما دلیلی برای گنگ بودنش هست و شایدم اون دلیل اینه که واقعا این کتاب ارزش علمی نداره و در طول تاریخ جعل شده و هرکس تفسیر خودشو چپونده توش مثل مورخان ک تاریخو بنا ب سلایق شخصی و ارادتی ک به حاکم اون زمان داشته و یا برعکسش نوشته. مثل همین الان ک پهلوی ها بدن و ملا ها فرشته. ولی حقایق چیز دیگریست

        • پیامبر اسلام نگفته اند که آیه های قرآن را حفظ کن و تا آخر عمر آنرا طوطی وار قرائت کن!
          بلکه فرموده اند که تا لب گور دانش بجوی!
          برای سهولت و روشن بینی معقول تر است که قوانین طبیعت را تصمیمات قاطعانه و بی چون وچرا به پنداریم و زنجیره علت و معلول علمی را خواست خداوند. بنابراین دین و علم هیچ گونه تضادی با هم ندارند. دو بیان بالا یکی علم و دیگری اعتقادی ، هردو یک حقیقت و واقعیت اند که با دو زبان مختلف بیان شده اند.هیچ چیزی بدون دلیل اتفاق نمی افت و هیچ چیزی بدون خواست خداوند اتفاق نمی افتد! این دو بیان چه تناقضی میتوانند با هم داشته باشند؟ به نظر من اعتقاد به خداوند را با رفتار ناهنجار بعضی مذهبی ها را نباید قاطی کرد. ضمننا معتقدین واقعی و حقیقی بنیان گذاران ادیان می باشند و بقیه پیرو چشم و گوش بسته.البته احترام کامل به پیروان پاکدل ادیان دارم ،اما میدانم که اعتقاد آنان وابسته است ونه مستقل!😘

      • افشین عباسی زاده

        در ابتدا باید گفت که درسته انسان دوباره بوجود میاد نه متولد میشه،سپس باور به این قضیه که هرکس متناسب با اعمالش توی این دونیا در زندگی بعدی در جای بهتری متولد میشه اصلا متولد شدن بعد از مزگ که میشه تناسخ یک نوع دروغ محض اثبات نشده و خرافه هندوئیسم و چرتوپرت و بافته راهبان مشرک یا کافر مصر باستان هست،کسانی که هنوز به این عقاید باور دارند بهتر است یک دوباره نگری در دانسته های خود بکنند.یک دوستی بالا گفت که عقیده انسان قابل تغیر نیست،این حرف از اساس غلطه طبق یافته های مدرن علم روانشناسی انسان موجودی تغییر پذیر است چه در مفاهیم چه در تمام ابعاد مادی و معنوی.اینکه شخصی مثله نیچه در یک خانواده مذهبی بدنیا بیاد و به بزرگ ترین دشمن مذهب تبدیل بشه نشون از این هست که باور هم قابل تغییر هست پس شما دوست عزیز این باور اشتباه رو عوض کنید…
        یکی دیگه از دوستان بلا گفته اینکه در قرآن بارها از علم و مفاهیم علمی یاد شده نشانه حقانیت اون هست جا داره به ایشون تبریک بگیم چرا که قسمتی از قرآن رو فهمیدن و من بهشون درود میفرستم درسته قضیه مربوط به انفجار بزرگ،زوج و فرد بودن گیاهان،فوتوسنتز،حرکت زمین و حرکت کهکشانی خورشید وتمام جهان یا حرکت گوه ها،یا زنده بودن گیاهان،موارد مربوط به زنبور عصل ،یا وجود سیاهچاله ها و خیلی موارد دیگه در قرآن به شکلی صحیح تر از یافته های علمی آمده نه اینکه با یافته های علمی منطبقه چون یافته های علمی طبق اصل هایزنبرگ فعلا در مرحله شکیات هستند و روز به روز تغییر میکنند ولی قرآن طبق اصل علم که نزد خود خدای متعاله گفته شده و دقیق و منظمه…در ضمن باید گفت که روح به فرمان خداوند است طبق گفته خود خداوند…و طبق گفته خداوند علم بشر حداقل تا الان هم برای شناخت روح محدوده و حقیقت اصلی اون نزد خداونده که به هرکس که شایسته ببینه اعطا میکنه….
        ممنون از سایت بابت گذاشتن این مطلب خوب…

      • افشین عباسی زاده

        در ابتدا باید گفت که درسته انسان دوباره بوجود میاد نه متولد میشه،سپس باور به این قضیه که هرکس متناسب با اعمالش توی این دونیا در زندگی بعدی در جای بهتری متولد میشه اصلا متولد شدن بعد از مزگ که میشه تناسخ یک نوع دروغ محض اثبات نشده و خرافه هندوئیسم و چرتوپرت و بافته راهبان مشرک یا کافر مصر باستان هست،کسانی که هنوز به این عقاید باور دارند بهتر است یک دوباره نگری در دانسته های خود بکنند.یک دوستی بالا گفت که عقیده انسان قابل تغیر نیست،این حرف از اساس غلطه طبق یافته های مدرن علم روانشناسی انسان موجودی تغییر پذیر است چه در مفاهیم چه در تمام ابعاد مادی و معنوی.اینکه شخصی مثله نیچه در یک خانواده مذهبی بدنیا بیاد و به بزرگ ترین دشمن مذهب تبدیل بشه نشون از این هست که باور هم قابل تغییر هست پس شما دوست عزیز این باور اشتباه رو عوض کنید…
        یکی دیگه از دوستان بلا گفته اینکه در قرآن بارها از علم و مفاهیم علمی یاد شده نشانه حقانیت اون هست جا داره به ایشون تبریک بگیم چرا که قسمتی از قرآن رو فهمیدن و من بهشون درود میفرستم درسته قضیه مربوط به انفجار بزرگ،زوج و فرد بودن گیاهان،فوتوسنتز،حرکت زمین و حرکت کهکشانی خورشید وتمام جهان یا حرکت گوه ها،یا زنده بودن گیاهان،موارد مربوط به زنبور عصل ،یا وجود سیاهچاله ها و خیلی موارد دیگه در قرآن به شکلی صحیح تر از یافته های علمی آمده نه اینکه با یافته های علمی منطبقه چون یافته های علمی طبق اصل هایزنبرگ فعلا در مرحله شکیات هستند و روز به روز تغییر میکنند ولی قرآن طبق اصل علم که نزد خود خدای متعاله گفته شده و دقیق و منظمه…در ضمن باید گفت که روح به فرمان خداوند است طبق گفته خود خداوند…و طبق گفته خداوند علم بشر حداقل تا الان هم برای شناخت روح محدوده و حقیقت اصلی اون نزد خداونده که به هرکس که شایسته ببینه اعطا میکنه….
        خیلی ممنون از سایت بابت این مطلب خوب….

    • سلام اگه خواستید جواب قانع کننده براتون هست براتون ارزوی موفقیت.

  58. سلام،مثال ارتباط روح با بدن مثل ارتباط امواج باتلوزیون هست، یعنی در اصل روح امواجی هست از عالم غیب و مغز انسان هم گیرنده مثل تلوزیون و این جواب کسانی هست که میگن اگر خاطرات و عقل انسان مربوط به روح هست چرا وقتی که کسی آلزایمر میگیره یا ضربه ای به مغزش وارد میشه چرا عقلش رو از دست میده جواب اینه که اگر شما اون قسمت از تلویزیون که گیرنده امواج هست رو خراب کنین امواج فرستاده میشه اما تلویزیون دیگه نمیتونه امواج رو بگیره و پخش کنه در مورد روح هم همینطوره وقتی یک قسمت از مغز که مربوط به حافظه و آگاهی هست دچار اشکال میشه روح امواج خودش رو میفرسته اما مغز قدرت دریافت و پخش اون رو نداره.

  59. مامانم یه ماه نشده به رحمت خدارفته خیلی دلتنگشم چند مدته دارم راجع به دنیای پس مرگ تحقیق میکنم باخودم میگم میشه دوباره ببینمش الان کجاست اون دنیا چه جور جایی هست‌.دوست دارم برم پیشش

    • زهرا جان اون دنیا اصلا وجود نداره همش خیالاته ولی انسان بعد از مرگش روحش ازش جدا میشه و به فرد دیگری که تازه متولد خواهد شد دوباره قادر به زنندگی کردنه ولی زندگی گذشته اش را ب یاد نخواهد اورد فقط بعضی وقت ها کم پیش میاد بعضی از تصویر های زندگی قبلیش راه به یاد خواهد آورد

      • تناسخ یه نوع مکانیزم دفاعی که مغز برای فرار از واقعیت انسان به وجود میاره تا بتون در دنیا سازگاری و بقا داشته باشه از انجای که انسان موجودی بی نهایت طلبه این تصویر ذهنی را در خود به وجود میاره که بی نهایت زندگی خواهد کرد تا بتون چن سال زندگی که میکنه با ارامش زندگی کنه

      • تناسخ یه نوع مکانیزم دفاعی که مغز برای فرار از واقعیت مرگ به وجود میاره تا بتون در دنیا سازگاری و بقا داشته باشه از انجای که انسان موجودی بی نهایت طلبه این تصویر ذهنی را در خود به وجود میاره که بی نهایت زندگی خواهد کرد تا بتون چن سال زندگی که میکنه با ارامش زندگی کنه

      • ای کاش اینطور باشه

      • بچه خوب جهان پس از مرگ وجود داره خوبشم داره

      • تناسخ رو بیخیال شین، دروغه! اگه روح انسان ها بعد از مرگ به جسم دیگه ای منتقل بشه، باید جمعیت انسان های کره زمین همیشه ثابت بمونه! اما میبینیم جمعیت انسان ها با در دسترس بودن امکانات بهداشتی و تغذیه مناسب به صورت هندسی بالا میره! بعدش نرخ مرگ و میر با نرخ زاد و ولد در دنیا اصلا تطابقی نداره و مساوی نیست! این تفکرات از هندوهای خرافاتی و سرزمین های تبت سرچشمه میگیره که بی پایه و اساسه!
        هر انسانی وجود مستقلی داره و هر چه در این دنیا کسب کنه به صورت یک آگاهی غیر فابل فهم در این دنیا تبدیل میشه! و همیشه اون آگاهی وجود داره، اما در جهانی متفاوت از جهان مادی ما!

      • تو طول تاریخ چند مورد داشتیم که طرف رندگی قبل با زندگی های قبلیشو با تمام جزئیات به یاد آورده 1 مورد در هند که گاندی هم به دیدنش رفت یه مورد در افریفای جنوبی بود چند تا فیلم هم براساس واقعیت ساخته شده که ب فیلمو نقش اول سریال پزشک دهکده نوش بازی کرده که ب خانم جوان آمریکایی به یاد میاره که 50 سال پیش تو ایرلند زندگی میکرده و چندتا بچه هم داشته و در آخر میره ایرلند و بچه هاشو که از خودش بزرگتر بودند و پیر شده بودنو پیدا میکنه وتمام خاطرات گذشته رو با جزئیات براشون میگه

      • خواهشا مطالعه کنید و اینقدر کوتاه بینانه نظر ندید.

    • دوست عزیز که مادرتون به رحمت خدا رفتن، امیدوارم به آرامش رسیده باشی. من هم همین فکر همش میاد تو ذهنم و میگم خدایی نکرده اگه یه روز مامانم فوت کرد، من میتونم تحمل کنم دوری شو؟ حتی فکرش رو هم که میکنم گریه م میگیره و بهترین حالت اینه که اگه یه روز قرار بود فوت کنه، منم همون موقع باهاش برم… خیلی احمقانه س ولی همش این تو ذهنم میچرخه…
      الان که ده نفر از جوونای کشورمون تو حادثه ی اتوبوس علوم تحقیقات این دنیا رو ترک کردن، بازم این موضوع اومد تو ذهنم که اونها کجا رفتن و چه حسی داشتن اون لحظه… آیا واقعا مرگ چیز غم انگیزی هست؟ وقتی یکی فوت میکنه ما برای اون شخص هم باید ناراحت باشیم؟
      این جوونای عزیز کشورمون رو من فقط برای خانواده شون ناراحتم و خودشون که با آرزو های برآورده نشده بی دلیل مردن، ولی غیر از این موارد که واقعا هم دردناکند، آیا مرگ غم انگیزه؟؟؟ سوال اصلی من اینه..
      من از مرگ نمیترسم، ولی از تنهایی بدون مادرم میترسم یا اگه من نباشم یه روز، نمیخوام مادرم گریه کنه برای نبود من…
      و اینکه آیا فردی که فوت میکنه میتونه خانواده یا مردم دیگه رو ببینه و میدونه که اونا دارن چیکار میکنن؟
      به دنیای پس از مرگ نمیدونم اعتقاد دارم یا ندارم، ولی فقط میخوام که آدم خوبی باشم، اونقدر قوی باشم از نظر روحی و جسمی و مالی که بتونم به نیازمند ها کمک کنم و درد افراد نیازمند رو التیام بدم، چه روحی و چه مادی…

    • سلام اگه خواستید جواب براتون هست که بعد از مرگ چیزی هست جوابی با دلیل روشن براتون ارزوی موفقیت.

      • سلام چه جوابی هست من یک ماهه یه عزیز از دست دادم و دنبال جوابم. چه جوابی هست. چظور می تونیم نبودن رو تحمل کنیم یا بهتر شیم.حال خانواده همه بده.بد./.

    • زهرا جان خیلی ناراحت و متاسف شدم به خاطر از دست دادن مادر بزرگوارتون ؛ بدون شک بدترین اتفاقی که میتونه برای کسی بیفته از دست دادن مادره ولی خواهر گلم به زندگیت ادامه بده چراکه بدون شک این خواسته و آرزوی مادربزرگوارتون بوده که شما یک زندگی خوب داشته باشی با آینده ایی درخشان

  60. سلام دوستان عزیز
    مرگ تولدی ب دنیای بزرگتر و کاملتر و تازه شروعه راهمونه..
    گوله حرفای شیطونو نخورین…..
    ایه قران میفرماید
    کسانیکه ب عالم غیب ایمان اورده و عمل شایسته انجام دادن
    مرگ.انسانو ب دنیای کاملو کمال میرسونه
    این دنیا فقط جهت امتحانه.
    حرف کسانیکه جاهل ان گوش ندین…
    فقططططط مطالعه . ا ز همه مهتر قران و بعد اون ی لحظه فکر کنید…ب اسمون زمین کهکشانها..ستاره ها..و مرگ حقه و همه میچشن

  61. سلام من به دنیای بعدی اصلا اعتقاد نداشتم اما بعد مرگ شوهرم که دو ماهه فوت شدن ٣٣ سالشون بود من با سن کمم بیوه شدم به دنیا بعد از مرگ اعتماد کردم چون امیدم تنها زندگی دوباره با شرهرم در دنیای بعد مرگ هستم انشالله که منم بمیرم و بتوانم به عشقم برسم تنها ارزوی من

    • خانم زندگی کن و از زندگی خودت لذت ببر

    • باسلام.دوست عزیز بابت مرگ همسرتون متاسفم.اما داشتن چنین افکاری تا چند ماه و حتی یکی دوسال طبیعی هست.شما زنده هستین چون قراره که زنده باشین وزندگی کنین!پس آرزوی مرگ نکنین چون دیر یا زود همه به آن خواهیم رسید.سعی کنین قوی باشین وراه خود را پیدا کنین و به مسیر ادامه بدین.برای من هم اتفاق افتاده و چیزهای جالبی از مرگ عزیزانم دیدم که باورش سخته .واز عنوان کردنش اینجا پرهیز میکنم. مجددا” تسلیت میگم .
      قوی باشیدو آگاه زندگی کنید

    • سلام
      سحر عزیز واقعا متاسفم بخاطر این اتفاق. میتونم بگم کاملا و عمیقا درک میکنم چون این اتفاق تلخ برای منم یک سال پیش افتاده.

    • سلام
      سحر عزیز بابت این اتفاق تلخ واقعا متاسفم. میتونم بگم عمیقا و قلبا درک میکنم چون برای من هم یک سال قبل این اتفاق افتاد. شاید نشناسمت و کاری نتونم برات انجام بدم که آروم بشی اما میتونم باهات همدرد باشم چون این روزای سخت را منم داشتم و البته هنوز دارم

    • سلام سحر جان ، من جدا از صمیم قلب درکت میکنم و بهت تسلیت میگم و امیدوارم روح آن بزرگوار در آرامش باشه !
      حقیقت امر اینه از آنجایی که انسان باید در تمام مراحل زندگی چه در شرایط سخت و غیره از درک و عقل و هوش و اراده خود کمک بگرید تا همچون زمان که در دل زندگی چون رودی در جریان هست رو به جلو حرکت کند و این که شما نمیتونید خودتون رو تسلیم کنید چون مشکل شما رو زمان در خودش حل خواهد کرد !
      بنابراین روزهای روشنی در انتظارت هست سحر جان اگر که بخواهی مابقی عمرت را که زمان طولانی هم هست در حسرت و غم آه افسوس نگذرانی حتما با من تماس بگیر !
      من فردی بسیار سالم و صادق هستم با قلبی مهربان ! مجردم ! ۴۱ سال سن دارم . عاشق شریک زندگی و بچه و خانواده دوست ، ورشکسته ام ، متاسفانه در حال حاضر موقعیت مالی خوبی ندارم اما جای امیدواری هست !
      المهم اینکه من قصد ازدواج دارم میتونم از نظر عاطفه ای کمک حال همیشه گیت بشم عزیزم
      اگر مایل به آشنایی بیشتر بودی برام به همین ایمیل آدرسم نامه بفرست
      روز خوش

  62. سلام. من کلا به این موضوع که انسان بعد از مرگ، روحش در دنیا وجود دارد بیان نمیکنم بلکه نظریه من بر اینه که انسان به محض رفتن از این دنیا، دوباره به همین دنیا میاد، اما جای دیگه و مکان دیگه و شکل و قیافه دیگه و شرایط دیگه و زندگی دیگه و فکر و اندیشه ی دیگه ای( که نمیدونه قبلا به این دنیا اومده بوده) و کلا همه چیز فرق میکنه و حتی روح و یا همان بعد متافیزیکی انسان هم از صفر شروع میشه تا به اوج درستی و کمال در دنیا برسه. به نظرم منظور خدا در این مورد که میگه: (همه بعد از مرگ به سوی من خواهند برگشت) در همین است. کجایی از هستی هست که خدا نباشد؟! خدا همه جا هست. این انسان است که بهشت و جهنم رو در این دنیا برای خود میسازد و اگر همه انسانها و جامعه بشری دست در دست هم دهند همین دنیا هم میتواند بهشت باشد هم جهنم. گاهی و یا کلا بدی میتونه خوب باشه و یا خوبی میتونه بد باشه. این افکار انسان که بد و خوب رو از هم جدا میکنه. در حالی که میشه گفت که هر چیزی که بد، خوب باشه. اگر جامعه بشری و همه انسانها هیچ چیز رو بد حساب نکنند میتونه دنیا بهشت باشه و یا برعکس اگر همه انسانها همه چیز رو بد بدونند و بد حساب کنند میتونه دنیا جهنمی برای همه باشه. بهشت و جهنم در همین دنیاست و بازگشت انسان بعد از مرگ به همین دنیاست تا ابد به همین شکل است.

    • فوق العادس نظرت واقعا به مغزت باید آفرین گفت با این پیشنهادت👏👏👏

    • با درود به شما اقا پدرام
      نظریه تبتی ها تقریبا مشابه نظر شماست.دوستانی که علاقه مند به این نوع نظریه هستند میتونند کتابهای نوشته شده “لوبسانگ رامپا” را بخونن. واسه شروع هم کتاب “غار پیشینیان” را پیشنهاد میدم.

    • تناسخ نوعی مکانیزم دفاعی هست که ذهن انسان برای فرار از واقعیت مرگ به وجود میاره از انجای که انسان موجودی بی نهایت طلبه این توهم را در ذهن خود به وجود میاره تا بتونه در چن سال زندگی خود سازه گاری و بقا داشته باشه انسان تا زمانی که در این جسم هست فقط میتونه در قالب ماده فکر کنه در حالی که دنیای بعد از مرگ خارج از بعد ماده هست پس ما نمیتونیم تا زمانی که در جسم هستیم او دنیا را به طور دقیق شبیه سازی کنیم

      • هیچ چیزی خارج از ماده و این جهانی که توش زندگی میکنیم وجود نداره.ما همگی روی این کره خاکی به دنیا اومدیم. پس اگه روحی وجود داشته باشه مربوط به همین جهان هستش و خارج از ماده نیست در این جهان که همه چیز مادی هست تمام حالتها به چند صورت جامد مایع و گاز هست که بعضی از گازها با چشم دیده نمیشه و فقط میشه اون رو در بعضی مواقع حس کرد اون چیزی هم که شماها اسم روح رو روش گذاشتید همین حالت رو داره.لطفا دیگران رو گمراه نکنید روح هم مربوط به همین جهان هستش و متاسفانه هنوز کسی نتونسته اون رو به درستی اثبات کنه و هرکسی با توجه به علم و شرایط مغزیش یه طوری اون رو توصیف کرده

    • خیلی نظرتون جالبه، به نظر تا حدودی منطقی هم میاد… من هنوز دارم رو این موضوع فکر میکنم

  63. سلام
    کلی نظراتو خوندم بیشترشون اطلاعاتشون قوی بود مثه بی نام، خودم، روح لله، وقعا دمشون گرم چیزی اطلاعاتی ازشون کسب کردم ….

  64. سلام. من روح رو کاملا حس کردم ومیخوام براتون از تجربه م بگم چند سال پیش من بیماری گرفتم که روح کامل از بدنم جدا میشد حتی تو این حالت با خودم میگفتم نکنه بمیرم پس بچه کوچیکم رو چکار کنم توی روز وبیدار ی بدون اینکه من بخام روح جدا میشد فقط یه مقداری تو این لحظه سر در د میگرفتم و روح از جسمم بزرگتر وخیلی احساس سبکی میکردم وجسم خودم که گوشه ای بی حرکت افتاده بود میدیدم وهر وقت دوست داشتم دوباره میتونستم وارد جسم بشم ولی به سختی وهمین منو اذیت میکرد. میدونم چون تجربه نکردید باورتون نمیشه ولی 6 ماه این بیماری با من بود وحس خوبی نداشتم. دکتر رفتم مسخره میکردن و میگفتن امکان نداره هم چین چیزی. ولی بدونید مرگ اصلا وحشتناک نیست بارها روحم جدا شد تا کنار پنجره حرکت کردم حتی از در و دیوار هم رد میشه. اصلا ترسی نداره. وآدم احساس آزادی میکنه.

    • منم تجربه شمارو دارم روحم بارها ازبدنم جداشده بارها وبارها.شک نکنید تمامی اعمالتون دراین زندگی و زندگی های بعدی به خودتون برمیگرده.شما یک ماموریت دارین.اونم اینه تامیتونید خوب باشید هیچکسیرو قضاوت نکنید حتی یک لبخندتون مبتونه روی این هستی تاثیربزاره .تامیتونید به حیوانات و گیاهان محبت کنید…امروزم یباردگ خدا داره بت میگه من هستم خداهست که اگر نبود این متن منو نمیخوندی

  65. این نظریه هنوز اثبات نشده و بین جامعه علمی منتقدین زیادی داره. تیتر مطلب رو تصحیح کنید.

  66. واقعا جالبه میکروتوبول مربوط به اطلاعات کوانتومی درهوش هستش..فیزیکدان های موسسه ماکس پلانک و همچنین پروفسورپنزور فیزیکدان کشف کردن اینو …موقع بیهوشی میکروتوبول به صورت روح اطلاعات رومیبره خارج از بدن انسان ودراطراف..موقع مرگ بصورت روح درمیاد..من ملحد بودم اما مدتیه

    ..ایمان اوردم واقعا ایمان اوردم به خدا وقران.ما چقدر عقب افتاده ایم..ار

  67. سلام دوستان .
    وجدان تنها محکمه ایست ک احتیاج ب قاضی ندارد.
    هنوز کسی از اون دنیا نیومده که بدونیم واقعا هست یا نیست .
    زمان تولد هم شاید ب این فکر کنیم که کجا داریم میریم .
    ای کاش دوربینی ساخته میشد که اون دنیا رو نشون میداد .
    ولی در کل اعتقاد داشتن خیلی خوبه.
    اون دنیا هم وجود داشته باشه به این سختی جهنم یا ب اون خوشی وعده داده شده در بهشت نیست .
    یا حق

    • اگه جهان های موازی رو مطالعه کنید میبینید که جهان اخرت وجود داره فقط چون قوانین فیزیکش با جهان ما فرق داره نمیتونیم با دنیای مردگان یا دنیای جنین ها نمیتونن با ما ارتباط برقرار کنن..وقتی میگن کسی ک مال یتیم میخوره داره آتش میخوره دوراقع همون لحظه داره اتش میخوره اما قوانین فیزیک اجازه دیدنش رونمیدن..مذهب هیچوقت ننونست انسان رومتقاعد کنه چون عالمای دینی تحریفش کردن اما با دانش میتونید ب قدرت خدواندی پی ببرید…واس همینه علمای ما هنوزتو مسجدن وهیچ کاری پبش نبردن اما دانشمندان رو مدارسیارت دارن ب ما دست تکون میدن…

  68. برید از دانشمندان خارجی یاد بگیرید اونا دارن عبادت می کنند و خدا رو با علم کشف کردند.

    • بیشتر دانشمندان به خدا اعتقادی ندارند برو یکم تحقیق کن بالای 90 درصد دانشمندان زیست شناسی و بالای 80 درصد دانشمندای فیزیک به خدا اعتقاد ندارند

  69. سلام دوستان . من از اون دست آدمایی هستم که تا چیزی رو تجربه نکنم نمیتونم قبولش بکنم . لذا لازم دونستم تا تجربیات شخصی خودمو بیان کنم که هر وقت منکرشون میشم اونا یادم میفته و منو تو حیرت نگه میداره . روح واسه من ثابت شده است میتونم احساسش بکنم بنابراین خوابهایی که میبینم خیلی واقعی به نظر میرسن روحم نمیزاره تو خوابهام کنترلشون بکنم فقط به من اجازه میداد خیلی واقعی ببینم داره چیکار میکنه انگار که از یه جایی میدونست باید چیکار بکنه انگار من و روحم تو خوابهام یکی شدیم ولی من اجازه نداشتم یه جاهایی برم یه چیزی نمیذاشت که نفسم روحمو کنترل بکنه و هر وقت میخواستم اینکارو بکنم اون خودشو به دیوار میکوبید تا بیدار بشه . در خواب دیدم که انگار خود واقعیمم خودمو پرت کردم تو شیشه ی پنجره یه آن پاشو دم از رختخواب رفتم چراغو روشن کنم دیدم روشن نمیشه یه بار دیگه خودمو پرتاب کردم به سمت شیشه ی پنجره ی اتاق دوباره یه آن از جام بلند شدم رفتم چراغو روشن کنم باز هم روشن نشد یک بار دیگه اینکارو کردم و این بار رفتم چراغو روشن کردم که روشن شد و اینبار بیدار شده بودم .

  70. هیچ چیزی نیاز نیست ..
    فقط کافیست به صدای درونت گوش کنی ..
    خودش گویای همه چیز است.. فقط صدای درون

  71. سلام متاسفم برای اونایی که افکار کمونیستی دارن خدا عاقبت تون را به خیر کنه

    • واقعا شما این قدر نادانین که هر چیز علمی که واقیعتو به ما میگه و نشان میده رو کمونیست یا بی خدا میدانید ولی نمیدانید که خودتان در راه اشتباهی هستید راه جاهلی

  72. روح هم به سوی خدا میره موقع مرگ ولی نفس ما هست که باز خواست میشه و سوال جواب میشه

  73. سلام دوستان ما از نفس هستیم جسم ما مثل یک تن پوش خداوند آدم را از گل آفرید وما از نطفه هستیم حالا این نطفه از طریق خواسته های نفس به وجود میاد و روح حکم‌مربی رو داره که خداوند دمیده بر ماو نفس رو از اماره به مرحله لوامه و بعد به مرحله مطمعنه میرسونه اصلا قبض روح نداریم ما روح خبیث نداریم روح خودش مربی است و اون چیزی که فرشته های آسمان میان تحویلش میگیرن هنگام‌ مرگ نفس

  74. من فقط یه چیز رو میدونم اونم اینکه اگه روح نباشه وبا مرگ نابودشیم هیچ عدالتی وجود نداره برای آدمهایی که کشتارمیکنن ظلم میکنن و انسانهای بی گناه و بی دفاعی که بخاطر زور اونها از بین رفتن کجا باید محاکمه بشن؟ چون آدمهای بد خدا و معادرو باور ندارن این کارارو میکنن..این عدلانه نیست که دنیای دیگه ای وجود نداشته باشه

    • من هم حرف شما را قبول دارم انسانی که ظلم می‌کنه تجاوز می‌کنه باید جایی جواب کارهای بدش رو پس بده

    • سلام دوست من . ایمان به خدا و معاد باعث خوب بودن انسان نخواهد شد نکته اول.
      نکته دوم ، هیچ چیز در دنیا عادلانه نیست پس با این احساسات لطیفت لطمه خواهی دید
      نکته سوم اگه به جای ترس از معاد برای انسان خوب بودن، هدفمون فقط انسانیت میشد زندگی بهتری داشتیم

  75. دوستان و دوست عزیز که خدا را با فیزیک و شیمی می خوای ثابت کنی. باید بدانی چیزی که میگی اثبات نیست و امکان وجود هست یعنی میخوای بگی ممکنه باشه چون ادراک ما کامل نیست یا نمایشگر مربوط را نداریم. پس این اثبات وجود نیست و امکان وجوده اما منم روزگاری در پی اثبات علمی بودم برای عقیده شخصی خودم اما خیلی زود متوجه شدم شدم علم راه کاملی نیست و از طریق دین هم نمیشد چون دین باید اولش ایمان قلی داشته باشی و ایمان صرفا با دینداری حاصل نمیشد. و نتیجه گرفتم اثبات علمی اگر نیاز باشه خودش اشکال داره چون علم افراد متفاوت هست و در زمان های گذشته امکان تحقیق علمی به سادگی نبوده و کلا علم محدود بوده ولی خدا تمایز قایل نشده برای مومن بخدا در زمان خاص و حتی دین هم معیار نیست چرا که زمانهایی نیز هست که هیچ دینی وجود نداشته.
    و خدا به هر موجودی خودش را ثابت میکنه در جریان زندگی و توام با آن و من بارها تجربه کردم والبته تجربه ای که معجزه ای بزرگ بود که از ذکر ان معذورم فقط همین که اسم خدا اشک را در چشمان من جاری میکنه بعد از تقریبا پنج سال هر شب و روز پر از اشک در خلوت از غم
    و ناتوانی بعد توانایی!(منظورم جسمی نیست.) و البته نداشتن امیدی جز او به خودم و کسی غیر خودم!

  76. من یه سال قبل وقتی یه روز خواب بودم درست ۱ دیقه قبله اینکه بیدار بشم کاملا متوجه وجود روحم شدم باور کنید احساس کردم روحم داره به سرعت داره میره به سمت جسمم وقتی هم که داشت به سرعت به سمت جسمم میرفت با روحم حرفهایی که پدرم تو اشپزخانه میزد میشنیدم میدونم که باور نمیکنید ولی وقتی یکمی فکر کردم دیدم هنگامی که پدرم داشت حرف میزد من با روحم اون حرفارو میشنیدم شاید این صحنه ۲ثانیه طول نکشید ولی من کاملا حسش کردم به نظره من روح کاملا وجود داره حتی ما تو خواب هم روحمون رو تو فضا حس میکنیم ولی وقتی به جسممون دمیده میشه همه چی از یادمون میره و نظر شخصی من اینه که ما بعده مرگ هم با دمیدن روحمون به جسم دیگه یه زندگی جدیدی رو شروع میکنیم بدون اطلاع از جسم قبلی خودمون ولی بازم میگم اینا همش یه نظره شخصی حستش و هیچ کس نمیدونه چه اتفاقی می افته موفق باشید.

    • در خواب شما حتی مردن خودتون رو میتونید تماشا کنید. دلیل بر این میشه که مرده اید؟

    • منم این حالو تجربه کردم. خیلی سرعت زیادهههههههه. تنم مور مور میشه وقتی بهش فک میکنم. یه جای سیاهه ک میری بالا و موقع بیدار شدن به سرعت میایی پایین. یه جای کاملا سیاه بود. کسانی ک خیلی میرن بالا به یه جای فوق العادع روشن میرسن. من تا یه جایی تونستم برم. یه جایی متوقف شدم. نشد برم بالا. صدای مامان بزرگم از بالا ک فوت شدن میومد. اینا خرافات نیس. همیشه تجربه نمیشه. بعد اینکه بیدار میشی ناخوداگاه اشک میریزی. اصن یه حال و هوای دیگس. یه چیز دیگس. من فقط یه بار تجربه کردم و وقتی تجربه ی دیگران رو خوندم مشابه من بود

    • سلام
      انسان توی بدنش یه ماده داره بنام DMT این ماده در طول عمر دو بار توسط بدن ترشح میشه اولین بار وقت تولد انسانه و دومین بار هم زمان فوت این ماده ترشح میشه و حالاتی ب انسان دست میده ک هیچوقت قادر ب بیان کردنش نیست وارد دنیای دیگه ای میشی ک واست تازگی داره همه چیز توی دنیا باهات صحبت میکنه
      امروزه دانشمند ها فرمول ساخت این ماده محرک رو ساختن
      و توسط جوونای همیشه در صحنه مملکتمون استفاده میشه
      و ب شکل ورق ال اس دی هستش ؛بنده خودم یکبار استفاده کردم و تاثیراتش رو هم دیدم و درک کردم
      ب این حالت میگن مرز بین مرگ و زندگی یا اتفاقات پس از مرگ.

  77. به قول استاد بزرگ مولانا :
    هر کسی از ظن خود شد یار من
    از درون من نجست اسرار من

    و در جای دیگر می فرماید:

    این جهان پر آفتاب و نور ماه
    او بهشته سر فرو برده به چاه

    که اگر حقست پس کو روشنی
    سر ز چه بردار و بنگر ای دنی

    جمله عالم شرق و غرب آن نور یافت
    تا تو در چاهی نخواهد بر تو تافت…..

    به نظر من وجود یک خالق بسیار دانا بسیار عیان تر از چیزی هست که بخواهیم منکرش بشیم. انگار قبل از به وجود آمدن ما تمام بسترها برای حیات به وجود آمده که در صورت نبودن حتی یکی از آنها حیات ما غیر ممکن بود ، از قرار گرفتن زمین به عنوان سیاره سوم تا فشار هوا که مهمترین دلیل تنفس ما و حیات ما هست . از ترکیبات هوای دور زمین که میزان اکسیژن به نسبت دقیق هست. از خواص بی نظیر آب که حیات ما به اون هست و ………..
    خواهی نخواهی می میریم و بعد از مرگ همه چیز روشن میشه. ۹۹% به قول دوستان بی اعتقاد فنا می شیم و دوستان معتقد چیزی را از دست ندادند.
    اما اگر ۱% حرف ما درست باشد……..
    قضاوت با خودتان

    • حرفتان را قبول دارم ولی اینو بگم
      انسان هیچ وقت نابود نمیشود یا نمیمیرد فقط از شکلی به شکل دیگر تغییر میکند اتم ها و مولکول های سازنده ما از همان زمان بعد از بینگ بنگ به وجود امدن

  78. دوست عزیز عرفان جون؛ اسلام و حضرت علی چه ربطی به خدا دارن؟! من خدا ایمان دارم اما به اسلام نه ( خیلی ها مثل من هستن). خدای اسلام با خدای واقعی تفاوت داره. خدای واقعی حرف نمیزنه، پیام رسانی نداره (چون از طریق زیبایی ها و شگفتی های جهان آفرینش و عقل انسان پیام های خودش رو به ما میگه)، خداوند اگرهم کتابی داشته باشه (که این فکر خیلی مضحکه) هیچوقت نمیگه دست و پا و انگشتان اونهایی که مخالف شما هستن رو قطع کنین یا به بنده هایی که خودش آفریده فحش نمیده ( خدا در قرآن می گوید کافران از چهارپایان احمق ترند! در حالی که متفکران و اندیشمندان بزرگی از همین کافران احمق متولد شدن).
    با اینکه می دونم نظراتم به دلیل آزادی بیان منتشر نمیشه، این نظر رو ارسال می کنم.

  79. سلام ، دنیا بیهود آفریده نشده ، هرکس به وجود خدا ایمان داشته باشه به روح هم ایمان داره چراکه این همه نظم و انضباط مسلما توسط موجودی یگانه و با بالاترین قدرت اراده و علم ساخته شده

  80. وای ب حال آنان ک منکر خدا و اسلام شدند.این حرف حضرت علی بعد از نشان دادن عجایب خدا ب سلمانه همون طور ک میدونید کشور های ابر قدرت وجود دارند ولی هیچ کدوم با این همه تجهیزات نمیتونن دانه ای درست کنن ک وقتی کاشته بشه جوانه بزنه و درخت شه. ما ب چی میگیم ابر قدرت ؟ب چهار تا داروی کم یاب کشور های جهان اول ،یا ب درختی ک نور رو فتوسنتز میکنه میگن جهان اول ؟همون طور ک الان داری این مطلبو میخونی و ب بند بند حرفام نگاه میکنی خودش معجزس میدونی چرا چون پشت چشمه تو مویرگ هایی وجود داره ک بعد از گذشت چند هزار سال هنوز تعداد اونا مشخصی نشده این معجزست ک هزارو سیصد سال پیش کتابی نوشته شده ک مطالبش همش علمیه نمیتونن کلمه ای از قران در بیارن ک ناهماهنگ با جمله باشه یا نمیتونن مثل قرآنو بیارن. گاهی کمی فکر میتونه تورو برای همیشه از دره ی سیاهی و خفت و خواری نجات بده….

  81. دلم میخواد تو زندگی بعدیمم دختر به دنیا بیام
    و خوشبخت باشم

  82. به نظر من مردن حسی بسیار شبیه به بیهوشی است و گویی در یک سیاه چاله ازاد شده باشید تیره و خالی از سکوت مطلق یک ارامش

  83. شماها به چی می اندیشید. مردم شهر. به دنبال سنی شیعه.، حسین علی حسن میگردند. الان به فکر قمه زنی هستن.

  84. دین همه چی رو به اندازه ی ساده و درک توضیح میده
    دین بهشت و اخراج انسانو میگه
    حاالا به این مسئله فکر کنین ک وجود انسان به شکل یه قطره از یه جیزی جدا شده
    اگه به این تکامل دقت کنین انسان رفته رفته داره تلاش میکنه نه اینکه بخوره و بیاشامه بلکه دنبال یه چیزی هست هی تولید مثل میکنه نسل جلو میبره ساختار دی ان ای کپی میکنه ژن های وارثی اضافه میکنه و … تا با علم ومادیات بتونه از این چالش دربیاد
    این انرژی توی وجود انسان ها چیه و چی شده و چیکار میخواد بکنه رو وقتی به تکامل واقعی رسیدیم باید پیدا کنیم اونموقعی ک این انرژی درحال تولید کالبد دیگه ای از نسلمون هست و در حال احیای ویژگی های رفتاری و فکری من توی نسل های چندین هزار سال بعد زندگیه منه .

  85. البته تو زندگی خیلی فکرها کردم و عالم هستیو زندگی پس از مرگو دوزخ و برزخو به صورت قابل درک دراوردم بدون هیچ کمی و نقصی اگه کسی گمراه بود یا جمعی خواست درموردش بحثی کنیم میتونم قانع کننده حرف بزنم
    **اطلاعات تماس حذف شد**

  86. شما هیچوقت نمیتونین عدم وجود یه چیزی که نیست رو ثابت کنید… اول باید اثبات کنن که هست بعد شما اثبات کنید نیست… این مقاله اثبات نکرده اصلا روحی هست یا نه!!! روح، یک انرژیه خودساخته ست که وجودیتی نداره. هیچوقت هیچکس در هیچ زمان و مکانی نمیتونه جواب این سوالارو پیدا کنه که زندگی بعد از مرگ وجود داره یا نه ..خدا کیه چه شکلیه اصلاهست یا نه… خلقت و وجود چرا رقم خورده و به کجا میره…و…و…و… هرکسی هم فکر میکنه به جواب رسیده در اصل به جوابی برای سرکوب کردن حس ترس و کنجکاوی خودش رسیده نه واقعیت! عزت زیاد

  87. سلام دوستان.روی سخن من به دوستانی است که اطلاعات هرچند اندک در باره فیزیک و شیمی دارند..همانطور که میدونین چشم انسان فقط بازه محدودی از امواج رو میتونه درک کنه..پس به همین دلیل ساده میتونیم اثبات کنیم امکان داره روح،خدا،یا هرچیز نا دیدنی هم وجود داشته باشه ولی چشم ما قادر به دیدنش نباشه..من به راحتی توسط فیزیکو شیمی میتونم وجود خدا و خیلی چیزای دیگه رو اثبات کنم.کسانی که تمایل دارند به من پیام بدهند تا بطور علمی قانعشون کنم که خدا و قیامت و روح همه واقعی هستند..(rafiyifarzad@gmail.com)

    • سلام اقا فرزاد من بهتون ایمیل دادم ولی ج ندادین

      • وجود خدا زیاد پیچیده نیست اگه از جنبه ی انسان بودن خالق نگا نکنی
        پیدایش عالم هستی دو راه بیشتر نداره
        یا از اول نظم گرفته اونم در اولین بار
        یا اینکه هی شکل گرفته بی نظمی باعث شده از بین بره دوباره تکرار شده تا نظمی دربیاد
        قدرتی ک باعث شکل گرفتن با نظم کلی اونم به یکباره رو من به اسم خدا مینامم.
        یا در حالت دومی به قدرتی ک بعد از نابودی دوباره احیاش کرده تا این نظم شکل بگیره رو خدا میگم
        ساختار انسان یا هرچیز دیگری رو تو یه جا جمع کنیم همه چیز عالم هستی رو قدرت انسان ماورا و غیر ماورا رو میشه به خدا می برد ولی نه به شکل اینکه خدا یه جسمه یا انرژی یا هرچیز دیگه

    • سلام دوست عزیز…من که اعتقاد به روح و برزخ دارم خیلی شدید ولی میشه قیامت رو بهم بگین چه جوری اثبات میکنید

    • بالاخره همه به همین حرفایی که شما گفتین میرسیم، سیستم عذاب و پاداشی که ادیان میگن به غایت ناقص و ایراد داره، تنها ویزی که عقل هم میتونه تایید کنه همینه که شما فرمودین بنده هم بعد از مدتها فهمیدم که همین درستترینه، برای راهنمایی دوستان میتونم کتاب سفر روح رو به شما معرفی کنم دیگه بقیش با خودتونه خواستین قبول کنین خواستین در اعتقادات جاهلی بمونین، آخرشم به این نتیجه میرسیم که درست زندگی کنیم همونی که عقل و وجدانت ذاره میگه درواقع همون ندایی که درونت داره راهنماییت میکنه اینکار که میکنی اشتباهه و چی درسته اما متاسفانه اینقده نادیده ش میگیریم که دیگه هیچ،
      پیروز و عاقبت بخیر باشید

  88. واقعا متاسف شدم برای بعضیاتون که انقد راحت وجود روح منکر میشید این نشانه عدم علم شماست جهان هستی از چهار وجود علم , نور , روح و جسم تشکیل شده که مرکز این عالم رو علم در بر گرفته که ما بهش میگیم خدا . ما از خود خدا بوجد اومدیم و به مرحله دوم ینی نور رفتیم و بعد ان به مرحله سوم ینی روح و بعد ان به مرحله چهارم ینی جسم وارد شدیم . جهان هستی لایه لایه است و ما تا الان چهار لایه را رد کردیم . بعد اینکه جسممان مرد روح ازاد میشه و به لایه قبل خود میره و بعد اینکه روح مرد نور ازاد میشه و بعد مرگ نور , علم ازاد میشه بنابراین ما از خدا که بوجود امدیم دوباره به او میپیوندیم . چرا که در قران خدا گفته من از روح خودم در انسان دمیدم منظور همینه و گفته شده بازگشت همه شما بسوی من است باز هم منظور همینه که ما در اخر به سمت لایه اول که علم است و همون خداست بر میگردیم و خود خدا میشیم درست مثه قطره ای هستیم و خدا چون دریا و قطره وقتی به دریا بپیونده دیگه قطره نیست پس خوددریاست . و گفته شده از خود شناسی ب خداشناسی میرسید منظور همینه که ما خود خدا بودیم ولی ازش جدا شدیم و روزی دوباره خدا میشویم . ما قدرت خلق کردن داریم مثه خدا اینها همه نشانه ایست که ما قبلا خدا بودیم ولی با جدا شدن از مبدا و رفتن به لایه های بعدی بصورت انسان درومدیم . جهان هستی گرد هست و هر چیزی که گرد باشه بینهایته . و چهار لایه درون هم گرفتارند و لایه ها کنار هم نیستن بلکه درون هم نفوذ کردن . همه چیز مادی است و هیچ چیزی غیر مادی نیست و همه چی فیزیک هست و غیر فیزیک نیست فقط ذرات هر لایه با لایه قبل و بعد خود فرق داره . ذرات لایه روح ریزتر و کوچکتر از لایه جسم هستن . پس بنابراین با اختراع یک عدسی خیلی قوی میتوان روح دید . مطمعن باشید که اون روز نزدیک و حتی ما به کمک وسیله میتونیم روح و نور و حتی علم را هم ببینیم .

    • احسنت به شما چه نظریه تامل انگیزی احسنت احسنت

    • سلام.
      در ارتباط با آخر مطلبتون عرض کنم که روح مجرد هست و در عالم مجردات اسباب مادی اصلا جایگاهی ندارن
      ابنکه شما میفرمایی با یک عدسی قوی میشه روح رو مشاهده کرد یک نوع خیال و توهم است چون اولا شما دارید از یک موضوعی حرف میزنید که هنوز محقق نشده و تجربه هم نشده .دوما اگر روح با عدسی دبده بشه یعنی روح مجرد نیست و ماده هست…

  89. هیچ علمی وجود روح را ثابت نکرده چون روحی وجود ندارد.انسان از انرژی هستش و بعد از مرگ به کلی نابود میشه

    • چون علم ثابت نکرده دلیل نمیشه که خیلی راحت بگی روح وجود نداره علم هنوز خیلی چیزهارو ثابت نکرده , بچه جون

    • احمق خدانشناس خاک برسرت

      • موندم شما چه جور مخلوق بی ادب خداوندهستی؟
        هرچندتا کامنتی که میخونم و به فکر فرو میرم به یکباره با یک کامنت متوحشانه تو روبرو میشمو رشته افکارم پاره میشه

    • لازمه بهت بگم که حتی اگر هم انسان از انرژی باشه٬جالبه بدونی که طبق نظریه انشتین ماده و انرژی از بین نمیره بلکه از حالتی به حالتی دیگه تبدیل میشه٬همین یعنی نظم یعنی حیرت یعنی خدا٬اگر فقط یه کم سواد داشته باشی راحت میفهمی که دنیا بر اساس نظم آفریده شده و این نظم یعنی وجود یک ناظم و اون ناظم باید خیلی دانا باشه که قادر باشه این زمین و این دنیا و این کهکشانی که حتی ذره ای از جهانی نمیشه که آفریده رو بیافرینه٬یکمی اگه مطالعه داشته باشی خودت در حیرت و بزرگیه این دنیا میمونی که تازه بهت ثابت میشه که اینهمه شگفتی حتما خالقی هم داره٬همین قوانین فیزیک خودش اثبات خداوند هستش چه برسه به تحقیق و تفحث در دنیا

      • می شه بگی کدوم نظم منظورته؟این چیزهایی که تو می بینی برات نظمه.اگه همه این جهان یه جوره دیگه و براساس قوانین فیزیکی دیگه ای بود بازم از نظره تو نظم بود
        لطفا به جای کتب دینی کمی اطلاعات علمی خودتون رو بروز کنین و حرفای عوامانه و پای منبری نزنین

        • شما مطالعه زیاد داری ولی اندازه خر هم چیزی حالیت نیست اینکه میگی اگه همه نظم جهان یه جور دیگه بود خیلی حرف بی معنی هستیش مثل اینکه بگیم مادر شما هم اگه شوهر نکرده بود الان دختر بود این اگر گفتن کاملا مسخرس برو بشین روش فکر کن.

        • اتفاقا بر اساس نظریات فیزیک دنیا به سمت بی نظمی و نابود شدن داره پیش میره ی مثال ساده همینکه خورشید داره به سمت خاموش شدن پیش میره

  90. سلام از نظر من انسان وقتی میمیرد هیچی نخواهد فهمید . بخاطر اینکه انسان وقتی هم که به دنیا نیومده است هیچیزی نمیفهمد .پس وقتی هم میمیرد همین طور هست و مثل این است که به خواب عمیقی فرو رفته است

  91. اگر کسی مسلمان باشه و به قران عقیده کامل داشته باشه نباید فکر شان را مخشوش این چیزای کفر کنه چون اسلام گفته زنده شدن بعد از مرگ فقد تا روزی قیامت است این دنیا فقد بخاطرى آزمایش است نه بخاطرى آسایش عزیزانم این همه دغ دعه کفر است نباید عقیده خود را خراب کنیم

    • عزیزم اگه تو هند به دنیا اومده بودی چی؟ مطمئنا از وقتی چشم باز می کردی با بودا و برهما و یوگا و اینجور آیین ها آشنا می شدی و قرآنی تو کار نبود و الان این حرفو نمیزدی! حالا تصور کن یه هندو هستی و از پیروان بودائیسم، آیا الان باز هم حرف از کفر و خراب شدن عقیده می زدی؟
      بنابراین اگر حقیقت رو بخواهیم با اعتقادات مذهبی شرح بدیم چندین هزار تا جواب پیدا میشه و هیچوخ حقیقت پیدا نمیشه!
      پس لطفا اجازه بدیم علم کار خودشو انجام بده. باور کن ضرر نمی کنیم. اگه همه چی به مذهب بود الان اگر آپاندیس می گرفتی بی شک میمردی ولی به لطف علم زنده می مونی.
      مذهب هم جای خود. مذهب در بهترین حالت یعنی خوب باشیم و خوبی کنیم و بدی نکنیم.
      موفق باشی.

    • اولا خدا بیکار نیست که بخواد ما رو آزمایش کنه مگه دانشمنده یا احتیاج به این داره که بخواد چیزی رو اثبات کنه؟این حرفها مال آدم های هست که میخوان تا میتونن ملت رو بچاپن و مخشون رو شستشو بدن و این حرف ها رو بگن تا متوسل به چیزی بشن که وجود نداره به جای اینکه حقشون رو از اون آدم انگل و مفت خور بگیرن غربی ها برای چی پیشرفت کردن

      • سریال شش فوت زیر زمین رو ببین غربیها ازما بیشتر خدارو قبول دارن اما نه این خدایی که واسه مادرست کردن که موهاتو بکن تو وگرنه میری جهنم.بعدش یکم فکر کن شاید یروز من وتو بودیم درزندگی قبلی این سرنوشت و واسه خودمون رقم زدیم هرچه هست ازماست که برماست مطمعن باش عدالت خدا برقراره این ماهستیم که تعیین میکنیم که در زندگی و زندگی های بعد مخصوصا چه سرنوشتی داشته باشیم

  92. نیگا بچه ها نمیدونم مختص این بحث هست یا نه ولی کنجکاوم یکم ،وقتی میخوای کاری رو انجام بدی یا از جایی رد بشی همون صحنه قبل اینکه بهت برسه تو میبینش یعنی از جلوی چشات رد میشه این جریانش چیه؟؟

    • به این پدیده اصطلاحا دژاوو یا آشناپنداری میگن. هنوز دلیل قطعی براش پیدا نکردن. مذهبی ها میگن مربوط به عالم ذر (ذرع) هست و دانشمندا میگن مربوط به حافظه ی انسانه به این شکل که شخص یه اتفاقی شبیه اون اتفاق رو قبلا دیده و حالا یه لحظه مغز اونو یادآوری میکنه ولی چون قدیمیه حافظه نمیتونه کامل به خاطرت بیاره واسه همین احساس مبهم و آشنایی بهت دست میده و احساس میکنی این اتفاق(مثلا رد شدن از خیابون) رو کاملا دیده ای. البته بعضیها هم ربطش میدن به بیگ بنگ و پراکنده شدن اتمها و …

    • من چند بار اینجوری شدم بعدش فهمیدم چی به چیه داداش بعضا تو یه مکانی قرار میگیری ک احساس میکنی قبلا دیدی .
      ولی من یه بار فکر کردم یادم اومد ک یه بار داشتم به یه خیالی فکر میکردم تو تصورم جایی رو ساخته بودم ک دارم واسه کسی یه کاری رو انجام بدم بعدنا سردرگم بودم کی دیدم
      البته یه اتفاقی باعث شد من خیلی چیزها رو پیدا کنم و درگیر باشم
      مثلا دیدن یه مجسمه ی اژدها ک یهو احساس کردم من اینو تو زندگی واقعیم وقتی بچه بودم دیدم یعنی دقیقا همونجایی ک بود دیدم وقتی دیدم بدنم عرق کرد چون احساس کردم تو اون جایی ک فیلم گرفتن از اثار باستانی من بچه بودم و داشتم چوپونی میکردم انگار یه زندگی دیگه بود یا یه خواب
      البته بعدش احساس کردم ربطی به زندگی چند باره داره

  93. با سلام .اثبات وجود روح

    • شبا ک میخوابیم روح از بدنمون جدا میشه و به گذشته و گاهی هم به آینده سفر میکنه…فلسفه ی خواب دیدن جوابه مسأله اس..
      روح انسان وزن هم داره..دفعه ی بعد بتون ثابت میکنم با مدرک

      • برای این حرفتون چه اثباتی دارین (روح از بدن جدا میشه و …؟). برعکس حرف شما، امام ششم میگه که روح از بدن جدا نمیشه بلکه همانند منبع نوری است که نور به عالم بالا (ملکوت) میفرسته و اطلاعاتی از اونجا میگیره! من به درستی و واقعی بودن حرفایی که راجع به روح زده میشه کاری ندارم، فقط خواستم بگم اگه شما میگین اینجوریه، یه عده یه چیز دیگه میگن! بعضیا میگن خواب دیدن تنها تصویرسازیه مغزه با اطلاعاتی که از گذشته داره و به علاوه، حالت روانی فعلی بدن. به نظرم مغز اگه اطلاعاتی از آینده هم برای ما بیاره، به دلیل پیچیده بودنشه که انسان ها هنوز از اسرارش سر در نیاوردن (شاید حرکت تکانه های الکتریکی در نورون ها و ورود به دنیای کوانتوم و گرفتن اطلاعات از دنیایی با قوانین متفاوت با دنیای ما- دنیایی که زمان در اون معنی نداره و گذشته و حال و آینده بی معناست)! شاید هم آینده حاصل واکنش اطلاعات قبلی در مغز ماست که تصمیم میگیره چی ببینیم و چی حس کنیم (یه سرنخ هایی راجع به این مطلب بدست اومده).
        در هر صورت انسان ها در این رابطه هم نظر و هم اندیشه نیستن! راستی کور مادرزاد اصلا خواب نمیبینه! کسی هم که در نتیجه حادثه ای نابینا شده، بعد از گذشت 5 تا 10 سال دیگه خوابی نمیبینه جز تاریکی! در اشخاص مذکور بعد از گذشت 5 تا 10 سال و تعویض سلول های بدن، اطلاعات مغز از بین میره و خواب دیدن هم منتفی میشه! کور های مادرزاد هم همینطور، اطلاعاتی از دنیای بیرون ندارن که بخوان چیزی ببینن! پس روح از بدن جدا نمیشه و حتی میشه گفت بعد ماورایی با این وظیفه و عملکرد وجود خارجی نداره!
        به نظر میرسه خواب جزیی از مکانیسم و عملکرده مغزه (فعل و انفعالات شیمیایی مغز)!
        میتونین تصویری از ده سال پیش به خاطر بیارین که طی این ده سال حتی یک بار بهش فکر نکردین و در مغزتون مرور نکردین یا راجع بهش با کسی صحبت نکردین؟ جوابش قطعا “نه” است. این داره میگه به ما که با مرگ و تعویض سلول عصبی، اطلاعات اون هم از بین میره (بدون انتقال اطلاعات به سلول جدید)، مگر اینکه به خاطره مورد نظر طی این ده سال فکر کنید و اون نورون قبل از مرگش اطلاعات رو به نورون های دیگه بده!
        فعلا مطالب فوق ملموس ترین چیزهایی است که میتونیم با اون در مورد وجود یا عدم وجود روح صحبت کنیم.
        موفق و پیروز باشید و کمی منطقی!!!
        تنها یک نادونه که نمیخواد حرف درست رو بشنوه و خودش رو اعلم فرض میکنه، در حالی که نادون ترین اشخاصه!
        کسایی که اهل تفکرن موافق من هستن. نمیگم مطالبی که گفتم کاملا درسته یا کاملا اشتباه است، اما هدفم اینه مغزو آکبند نذارین بره زیره خاک، جستجو کنین تا رسیدن به حقایق!

  94. در مورد روح بحث های مختلف و بینهایتی وجود داره ولی اگه کسی بگه روح وجود نداره یعنی دنیا را پوچ خوانده و فرقی بین یه جنایتکار با یه ادم خوب نذاشته ومنطق را از بین برده در صورتی که این موضوع شاید اثباتی نباشه ولی بیشتر جنبه ایمانی داشته و بیشتر برای اثباتش باید به خودت تلقین کنی و زیاد میخ رو موضوع نشی وگرنه دچار شک میشی

    • انسان دارای سه جنبه میباشد روح روان وجسم که روح یک پدیده معنوی ویک اصتلاح روحانی بیدار درون انسانهاست همان تنظیم کننده وتقویت کننده اصلی روان که ارامش خود را از دست ندهد وجسم را که قادر به تواناییهاست وادار میکند وقتی روح پاک وخشنود باشد ذهن انسان قشنگتر وارام میتواند قدرت تصمیم گیری را داشته باشد وجسم را در راستای حرکت وتوانایی به هدف اصلی خود یعنی پیدایش وجود خودخودشناسی وقدرتها وتوانیها وکشف وپیش بردن به رمز ورموز دنیوی وکهکشان با کمک هم ومشترک به یک نتیجه جدید وبه روز پی بردن است که به تنهای عقل درمحدوده ناقص ماندن است وعقل کل یک نیروی مافوق که خلق کننده تمام هستی نیستی وبه وجود اورنده نظام وهماهنگی وسعت درجهان وکهکشان است وما هم با تجربه کردن واشتباهات ومتفاوت بودن به یک نتیجه وباز کردن یک رمز وکشف خلقت وهدف ازخلقت دست مییابیم

    • نظریه های جدید برای اثبات وجود روح را خواستم برایم تذکر دهید .

  95. انسان بعد از مرگ به خواب عمیقی می رود و زمان و مکان را از دست می دهد همانند اصجاب کهف که ۳۰۰ سال خوابیدند و نفهمیدند چه قدر خوابیدند تا روز قیامت که چون جسم هم تا اون موقع به طور کامل نابود می شود پس همه خاطرات او هم که در مغز ذخیره می شود نابود می شود مگر اینکه علم ثابت کند که یک سلول یا اتمی از جسم تمام خاطرات را در خود ذخیره می کند و آن اتم دوباره تکثیر شده و تبدیل به همان انسان اولیه می شود با تمام خاطراتی که داشته. البته آن اتم یا سلول تحت هیچ عنوان نباید از بین برود حتی با خوردن و سوختن آن و تا روز قیامت باید محفوظ بماند.هنوز علم این را ثابت نکرد.

    • اتم که تکثیر نمیشه، در ضمن به عقیده من هیچ چیز در این دنیا خارج از دایره علم نیست، اگر روح وجود داره پس باید دلیل علمی داشته باشه

    • پس چطور دنبال بازیابی صدای ادمای پیشینه
      به هزار سال بعد فکر کن ک یه انسان دیگه ای هستی ک داری به هزار سال قبلت فکر میکنی به انسانی شبیه خودت در این لحظه
      بعد ببین میتونی بین خودتو اون انسانی ک توی تصورته فرقی بزاری
      تصور و انرژی هر انسانی با بقیه فرق میکنه میتونن گذشته و اینده ای در ذهنشون تصور کنن .نیروی دهن ک اثبات شده
      شاید توی اون نیرو یه زندگی دیگه ای ک تصور کردی در جریانه
      ما یه چیز ناشناخته ای هستیم ک از پدرانمون در حد میکروسکوپی دراومدیم بعد به یه انسان کامل دراومدیم
      شاید چیز ناشناخته ای ک تو وجود ماست در کوجیکترین ابعداد مادی ذخیره بشه بعد بتونه دوباره مثل ریاضیات بسط پیدا کنه همانطور ک دی ان ای های پدرمون رو خصوصیات ما کپی شده .
      چون انسان واری زندگی کردیم با طبیعتی مخلوط با زندگی حیوانی واسه همین این خصوصیات تو وجود ما هست ک مثل حیوانات زندگی رو از نگاه ترسو تغدیه و … ببینیم (اگه تاثیری نداشت رنگ پوست انسانها با شرایط و … تغییر نمیکرد .)
      چیزی ک هستیم توی این انرژی هست ولی این انرژی فعلا میتونه چراغ چیزی ک هستیم رو روشن کنه و اطلاعاتی ک تو این چندین هزار سال باعث تکانل ما شده رو روشن کنه .این انرژی وجودی ما فراتر از این وجوده و نیاز به جمع شدن دانشو درک ما در چند هزار سال دیگه داره
      به این فکر کن این دانش ک تو صد سال خیلی تغییر ها داده توی یه میلیون سال دیگه چه تغییراتی روی انسانها میده و شاید انسان بتونه کلا انرژی وجودیشو از بدن خارج کنه و به ذرات محیطش انتقال بده.
      پس این انرژی خیلی قویه فقط انسان درک پایینی داره و سردرگمه

    • میکروتوبول‌های سلول‌های مغز

  96. همه چیز انسان دقیق و سرجاشه پس خدایی هست که اینارو دقیق افریده الکی یا به خودی خود درست نمیشه که پس روح هم وجود داره

  97. یا خدا نگا این همه دانشمند تو این سایت خخخخخ

  98. منم بهج میجم چه بیاد پیشی بشه و تو لو بوخوله

    زیاد بهش فکر نکنید بهتره چون خودش میاد سراغتون

  99. چیزی بعنوان روح وجود نداره و انسان پس از مرگ بطور کامل نابود میشه

  100. با فرض اینکه این اطلاعات و داده ها از مغز که همون کامپیوتر بیولوژیک می باشد خارج شود و در کائنات در جریان باشد مانند امواج الکترومغناطیس اما آیا می تواند از محیط پیرامون خود درکی داشته باشد بطور مثال روح فرد پدر یا مادر یا همسر و فرزندان یا محل زندگی خود را تشخیص دهد .بعید به نظر می رسد چون اگر ذهن انسان مانند یک نرم افزار کنترل کننده که در cpu ذخیره شده است عمل کند .حواس انسان هم مانند سنسور عمل می کند که اطلاعات را از محیط اطراف دریافت می کند وبه ذهن میفرستد تا پردازش شود حال با فوت فرد کلیه این سخت افزار از بین می رود آیا این اطلاعات خام نمی تواند درکی از ماهیت خود داشته باشد و تصویری از فرد موتوفی ایجاد کند . بنظر من ماهیت روح به این شکل می باشد که یک خرد کلی مانند سرور شبکه کامپیوتری حاکم بر کائنات می باشد و انسانها هم مانند کامپیوتر های سرویس گیرنده هستند که هم اطلاعات را از سرور دریافت می کنند و هم اطلاعاتی که از پیرامون خود کسب می کنند در سرور ذخیره می کنند و این ارتباط شبکه ایی بصورت وای فای یا شکل پیشرفته آن کوانتومی می باشد . و وقتی فرد میمیرد این ارتباط قط می شود ولی اون اطلاعات در سرور اصلی وجود دارد.

    • داداشی باور میکنی دقیقا همین نظر تورو ملاصدرا به زبون فلسفه گفته
      فقط اونجا واسط رو به جای وای فای ، عزائیل دونسته و سرور رو خدا در نظر گرفته بعد گفته اولن ارواح تا وقتی پیش سرورن خیلی اطلاع دقیقی از اوضاع عالم ندارن
      ثانیا دوباره تو قیامت در بدن های جدید بر میگردن به اصطلاح باز تولید میشن اون موقع است که میتونن طعم لذت بهشت یا عذاب جهنمو با بدنهاشون بچشن

    • آفرین . جالب بود

  101. به نظر من داستان خیلی مرموضه بیشتر فکر کنید و به همه چیز شک کنید و یه خورده هم تخیل رو چاشنی کار کنید
    رابطه عجیبی میونه دین و علم هست ، به سیاست هم نیم نگاهی داشته باشید (نژاد)
    نشونه ها اعداد و ارغام همه با هم در ارتباط هستند ولی به صورت نا منظم
    نمیخوام بیشتر توضیح بدم

  102. چرا مواردی را که ما با حواس پنج گانه مان درک نمی کنیم فکر می کنیم وجود ندارند ؟ اگه ما روح را با چشم فیزیکی نمی بینیم چرا فکر می کنیم وجود نداره ؟! به نظر من ادم ها فقط از جنس ماده نیستند . احتمالا تا حالا چیزی در مورد (OBE (Out of body experience شنیدید . در واقع تو این حالت روح شخص خارج از جسم مادیش قرار می گیره انگار که تو فضا شناوره و روح می تونه خارج از جسم فیزیکی یه مواردی را تجربه کنه. خیلی از افرادی که تا دم مرگ می روند و نمی میرند این حس را تجربه می کنند. چندین سال قبل یکی از همکارهای من مشکل قلبی داشت و تو بخش مراقبت های ویژه یه بیمارستان بستری شده بود. یک روز خیلی حالش بد می شه و حدود یک دقیقه ضربان قلبش متوقف می شه پزشکها و پرستاران سریع بهش شوک می دهند. به من می گفت بعدا متوجه شده بوده که تمام این اتفاقات فقط حدود یک دقیقه بوده اما اون احساس می کرده که ساعات هاست که بالای بدن خودش تو هوا شناوره. می گفت خیلی حس خوب و غریبی هست. مثل یک جور حس بی وزنی و …

  103. وجود روح یه چیز غیر منطقیه . چون میگن ک فقط انسان ها تو این کره خاکی روح دارن و حیوونا ندارن . خب اگه ما اینو در نظر بگیریم و به تکامل داروین یه نگاهی بندازیم انسان ها قبلا به این پیچیدگی نبودن یه سری میمون ها ک در حد خوردن خابیدن زندگی میکردن بعد به تکامل رسیدن تا ب اینجا رسیدن
    پس قبل از تکامل نوعی میمون و حیوان بودن
    اگه مسعله وجود روح فقط برای انسان هاست پس قبل از تکامل این روح در بدن این موجودات اولیه ک میشه گفت حیوان بودن نبوده (بنا به نظریه ادیان) و بعد از این ک انسان کنونی شکل گرفته و مغز پیچیده تر شده روح به وجود اومده! ک مارو ب این نتیجه میرسونه ک روح همون مغز هست . ک اونم بعد از مرگ نابود میشه
    باز هم بهترین کار تحقیقات علمیه ولی خب فعلا دلیل منطقی واسه وجود روح وجود نداره و این احتمال یک در میلیارده
    این

    • معتقد به چه دینی هست.

    • باسلام همانطور که میدونید نتیجه گیری از یمک فرضیه غلط، غیر قابل قبول است. اینکه فرمودید حیوانات روح ندارند! این فقط نظر شماست درحالی که طبق تمامی ادیان روح فقط مختص انسان نیست. شاید این مسئله
      ناشی از آگاه نبودن شما باشد در نتیجه فرضیه های شما غلط است و نتیجه گیری شما فارغ از اینکه هرچه ک میخواهد باشد قابل قبول نیست

    • @مرتضی
      باورش نداری؟ امیدوارم شب یه روح بیاد و تو رو بخوره:|

    • شما کجا خوندین که حیوانات روح ندارن؟ و آیا اطلاعاتتون فقط محدود به تکامل داروینی هست؟ تکاملی که خیلی تغییرات داشته در این چند دهه!

    • داداشی روح رو چی میدونی؟
      لیک دید جان به تن دستور نیست
      داداش تو یه انرژی رو تصور کن ک وقتی به یه جسمی انتقالش میدی باعث فعالیتش میشه
      این انرژی رو روح بدن و بدن انسان رو وسیله ی محرکی ک این انرژی میتونی به مادی تبدیل کنه
      حالا ه انرژی محرک یه گوساله هم فکر کن
      ببین این دو تا انرژی فرقی باهم دارن یا نه ؟
      البته به این نتیجه میرسی انرژی داخل زندگی یه گوساله شبیه یه فرمان از انرژی زندگی انسانه مثلا انرژی وجود انسان (مثلا روح) یه فرمانی رو برای دست فرستاده ک وقتی گرما بخوره واکنش نشون یده) حیواناتم انرژیشون در حد فرمان کوچیکی از انرژی وجودی انسانه
      در کل باز به این نتیجه میرسیم ک انرژی وجودی انسان هم فرمان کوچیکی از انرژی عظیم ناشناخته هست .چون باید منبعی داشته باشه هر چیزی
      درکل من از هر طرف وارد میشم یه زنجیره ای هست ک یه چیزی به اسم خدا ازش درمیاد
      بعدشم میگی زنجیره پیوندی خدا چیه پس .منم میگم خب ما همش عادت داریم به اینکه زنجیره و علت ببینیم .چون با این حساب به جایی نمیرسیم شاید جواب سوال ما اینه ک یه بارم ته خط دنبال علت نباشیم چون خودمون اینجوری وصل شدیم پی اینکه باید یه خالقی باشه واسه همین به گمان این فکرو میکنیم این به خاطر انسان بودنمونه ک همچین چیزهایی رو فکر میکنیم

    • فک نمیکنم روح همون مغز باشه اگه اینطوره چرا افرادی که مغزشون از کار میفته هنوز میتونن زنده بمونن

    • کی گفته حیوونا روح ندارن؟

    • چقدر غلط املایی انشایی استنتاجی و … داری یه کم مطالعه کن بعد نظر بده جانم

  104. دانشمندان ابتدا باید وجود روح رو اثبات کنن بعد برن سراغ باقی قضایا!

  105. به نظر من این نظریه قابل حضم تر از بقیه نظرات بود.

  106. وقتی مردیم می فهمیم

  107. باز گشت همه به سوی اوست

  108. سلام
    لطفا کتاب جوآن فالون را مطالعه نمایید
    به بسیاری از سوالات شما پاسخ داده
    بسیار کتاب جالبیه در زمینه تزکیه جسم وروح

  109. اکتو پلاسم در علم بیواوژی وجود ندارد

  110. اکتو پلاسم در علم ببولوژی وجود ندارد

  111. آقای Mojtaba
    یخورده آرومتر . “اصلا درست نیست” ، نظر منطقی ای نیست
    صبر کنید شاید در دوران زندگی شما این مسئله کاملا آشکار بشه و خودتون پی ببرید که نباید سریعا و بدون دلیل علمی ، این موضوع رو قاطعانه نَفی و رَد کنید .
    حالا دین و مذهب یه چیزی گفته . اجازه بدهید علوم هم تحقیقات و کارهای خودشو انجام بده .
    بالاخره معلوم میشه دین درست میگه یا علم .

    • صد هزاران حشر دیدی ای عنود
      تاکنون هر لحظه از بدو وجود
      از جماد بی‌خبر سوی نما
      وز نما سوی حیات و ابتلا
      باز سوی عقل و تمییزات خوش
      باز سوی خارج این پنج و شش
      تا لب بحر این نشان پایهاست
      پس نشان پا درون بحر لاست
      زانک منزلهای خشکی ز احتیاط
      هست دهها و وطنها و رباط
      باز منزلهای دریا در وقوف
      وقت موج و حبس بی‌عرصه و سقوف
      نیست پیدا آن مراحل را سنام
      نه نشانست آن منازل را نه نام
      هست صد چندان میان منزلین
      آن طرف که از نما تا روح عین

  112. اولا این تقسیم بندی ما به مادی و غیرمادی کار ذهن ماست و اصلا واقعیت خارجی نداری،ماده و غیر ماده ای وجود نداری و اینها صرفا مفاهیم ذهنی هستن،هیچ مرزی بین ماده و غیر ماده وجود نداره،و اینکه یک چیزی پشت سر تمام این جریانات زندگی و جهان هست قطعی است

  113. اینکه بعد روح رو با دنیا ماده یکی بدونیم اصلا درست نیست حالا این بماند .غیر از اون با توجه به اطلاعات کمی که دارم اولین باره که اسم میکرو توبل رو میشنوم رابط روح با جسم هست اون چیزی که تقریبا تو تموم کتاب ها خوندم اسمش «اکتوپلاسم» هست

    • اسلام درسته . حداقل خود قرآن بهترین کتاب در دنیاست. حتی اگر به معجزه بودنش و اینکه بر پیامبر نازل شده معتقد نباشیم ، اگر مطالعه ش بکنیم متوجه میشیم هیچ مطلب بدی نداره . همه آیاتش ما رو به فطرت پاک خودمون هدایت میکنه. فطرت همه انسانها پاک و خداییست . اگر سعی کنیم از فطرتمون دور نشیم مشکل عالم برزخ و جهانی دیگر حله . زندگی پس از مرگ و عذابهایش واقعیت دارد . اگر نبود من یکی از خدا شاکی میشدم با اینکه میدانم خودم هم به خاطرات کارهای زشتم عذاب میشوم ولی امیدوارم عالم پس از مرگ و عذابهایش واقعیت داشته باشد.

      • معجزه نیست و پر از غلطهای علمی و تاریخی هست.(رجوع به ویکیپدیا) ولی مثل همه کتابهای دیگر رگه هایی از حقیقت هم داره.
        از مطالب بدش هم دستور به کشتن کافران هست که تشخیص کافر بودن طرف هم به عهده مومنان هست یعنی آتش به اختیار. واسه همین همش به جون هم افتادن و شمشیر کشیدن.
        چرا در کتاب معجزه فحش داده شده؟ “تبت یدا ابی لهب”
        همه موارد روح هم با عملکرد ماده و مغز قابل توضیحه.
        دلیل قویتر ارائه کنین

        • شما یک ایین و قانونی تو دنیا بگو که اتش به اختیار نباشه ! در ضمن در مورد اشکالات قران پاسخ هایی وجود داره که میتونی ” قران شناسی ” رو سرچ کنی و بعدش روی اولین سایت یعنی کورانولوزی کلیک کنی و جواب اونا رو هم ببینی.

          • کشتن به اختیار خیلی با موارد دیگه فرق داره آقای متعصب!
            خیلی جستجو کردم که به این نتیجه رسیدم. متاسفانه همش توجیه کردن.
            خیلی کتابهای دست نوشته بشر هست که به معجزه شبیه تره.
            اما کتابی که ادعای معجزه بودن داره در توضیح کوچکترین چیزهای دنیا درمانده.
            مثلا میگه هلال ماه واسه اینه که مومنان مواقع حج رو بشناسن! یا عرش خدا به آبه! یا تناقض های دیگه که یه جا میگه دنیا شش روزه آفریده یه جا میگه هشت روزه!
            یا اینکه شب به روز نمیرسه روز هم به شب!
            توجیه نکنید لطفا بدون تعصب مطالعه کنید.

            • من مدت 16 سال میشود که در کلام ذات اقدس اللهی تحقیقات خیلی عمیق دارم و برای من در این باره تقریبا هیچ سوالی باقی نمانده و این تحقیقات من دوام دارد. نظریاتی که در فوق از اشخاص مختلف بیان شده همه برداشت هایی هستند که اشخاص اکثرا به ذهنیت خویش مراجعه نموده اند و یا اینکه از بیانات اشخاص تحت نام علما مذهبی شنیده اند. اما اکر کسی واقعاْ قرآن را بیاموزد بعدا میداند که حقایق زند‍کی- مرک و زند‍کی بعد از مرک چیست.