حوادث خانه شبحوار
در آگوست سال 2006 میلادی، گروهی از دختران پیش از شروع شدن سال آخر دوره دبیرستانشان، به سمت شهر مادری خود در وورتینگتون ایالت اوهایو (Worthington, Ohio) در حرکت بودند. شب خسته کننده بعد از اقامت، تبدیل به یک اتفاق وحشتناک شد، زمانی که آنها تصمیم گرفتند تا به مکانی که کودکان محلی آن را “خانه شبحوار” میدانستند، سرک بکشند. این مکان دارای یک حیاط بزرگ بسیار سرسبز و درختانی بلند بوده و درست در طرف مقابل یک قبرستان قرار داشت. دختران نوجوان تصور میکردند که این منزل متروکه است، اما متاسفانه کاملا در اشتباه بودند.
این اولین دفعهای نبود که الن اس دیویس (Allen S. Davis) منزوی و 41 ساله، که به همراه مادر خود در این خانه زندگی میکرد، پذیرای دستهای از مهمانان ناخوانده بود. او یک اسلحه برای محافظت از خود داشت که به محض دیدن دخترها، بد ندانست تا چند تیر هشدار شلیک کند، چون این روش در چنین مواقعی شدیدا کارساز ظاهر شده بود، اما متاسفانه این بار، یکی از تیرهای اسلحه قدیمی خودسر عمل کرده و مستقیما به سر یک دختر 17 ساله در میان این گروه دختران اصابت کرد.
به طور معجزه آسایی این دختر از مرگ حتمی نجات پیدا کرد و عواقب این اتفاق شدیدا در میان مردم محلی تاثیر گذار شد. بسیاری معتقد بودند که دیویس تقریبا مردی بیمار از لحاظ روحی است، اما همچنان به طور هوشیارانه از دارایی خود محافظت میکند. در ادامه این حادثه فاکس نیوز در سال 2007 گزارش داد:
پلییس تشخیص داده که این گروه از دختران مقصر این حادثه نبودهاند، چون به میزان زیادی به محدوده تحت تملک دیویس نزدیک نشده و به طور واضحی قابل مشاهده نبودند، اما دیویس نیز از طرف دیگر در بازجویی گفته که قصد آسیب رساندن به هیچ شخصی را نداشته است. نهایتا وی در دادگاه به دو مورد حمله تبهکارانه متهم شد تا بیش از این ماجرای یک اتفاق وحشتناک دنیا در سال 2006، به کندوکاش در زندگی مرموز شخصی وی ادامه پیدا نکند.
مادر دیویس در سال 2009، در حالی که فرزندنش مشغول سپری کردن دوران 19 ساله زندان خود بود، از دنیا رفت. همچنین در سال 2013 خانواده دختر 17 ساله تیر خورده از ناحیه سر اعلام کردند که فرزندشان به میزان 90% بهبودی پیدا کرده است. در همان سال، در یک مزایده این خانه به تملک شخصی درآمد که تصمیم داشت به طور کامل محل را بازسازی کند.
درسته که اتفاقات ترسناک تر از این هم هست ولی واقعا حس و حال مادرش هنگام خوندن نامه دردناک بود ):
من خیلی بدتر ازای شنیدم
بیشتر خنده دار بود تا ترسناک😂
وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
واقعا این چیزا ترسناکن؟وقایعی که برای کورد ها تو تاریخ پیش اومده اونقد دلخراش هستن یه لحظه خندم گرفت از این چیزا…واقعا چرا باید یه ملت به خاطر نداشتن یه سرپناه خودی اینقدر مظلوم واقع باشن
دوست عزیز تمام قومیت های ایران تحت فشار و بلا هستند هدف از گذاشتن این مطالب سرگرم کردن علاقه مندان به داستان های ترسناکه که برای چند دقیقه هم که شده به بدبختی هاشون فکر نکنن
به خاطر چغندر احمقی مثل تو که ملت کرد زجر میکشن .الان اینا چه ربطی به قومیت داشت بیشعور نفهم .هرچی بگم بازم کم از احمقی تو
سلام.چطوری میشه داستان نوشت اینجا؟
بسیاری ازانسانها بعدازمرگ ودفن زنده میشوند…وبسیاری از قبرها بعداز سالها نبش قبردیده شده که جنازه روبه طرفی دیگرازقسمتیکه قبلا دفن شده بوده قرارگرفته ویا دولا شده اند..ویا حالت چشم یا صورت طوری شده انگار اتفاقی بعداز دفن ودرسکوت مرگبارقبرصورت گرفته.بسیاری ازمکاتب بخاطرهمین مرده رامیسوزانند….ویا درقدیم قبرهایی شیشه ای میساختند…
عاالیییی بود مخصوصا اولی و چهارمی
مرسی از سایت خوبتون 💖💖🌸🌸
وااای یعنی همچین چیزی ممکنه!!!!
من بعضی وقتا همسرم بهم میگه دوس داره منو تو زودپز بپزه و بخوره و حتی یبار یعی کرد منو با میله بارفیکس بکشه
همسرم با مردان زیادی رفت و آمد داره و من همیشه ازش فاصله میگیرم و خونه جدا گرفتم و فرار کردم
همسرم روح شیطانی داره و تمام افکارتو میخونه
باید بهت بگم که فانتزی و افکار جالبی داری
شما یه روانپزشک برو
داداش مشکل داری
خیلی گاوی عزیزم
وای وای
این ترسناک بود یا غمناک؟
بد نبود ” ترسناک هم نبود😏
وقایع حقیقی و ترسناکی که من دیدم و شنیدم رو ببینید
چی میگین و چکار میکنید😳
فکر کنم سکته کنید یا توى کما برین👹
داستان اول چون راجع به انسانه جز ترسناک ترین ها حساب میاد اما این دقیقا همون کاریه که ما با حیوانات میکنیم این به نظرتون ناراحت کننده نیست!
توجه به دلیل خلقت کنید.انسان خلق نشده که خورده بشه بنابراین خورده شدنشن امری غیر عادی وناراحت کننده ست.
ترسناک نبود بیشتر هیجانی بود.ولی من از چهارمی بیشتر خوشم اومد ولی از نظر هیجانی و جالب
من زیاد خوشم نیومد ….چندش بود…اما خوب خود اطلاعات خوب بود..خسته نباشیید???
سلام جالب بود ممنون
خوب بود ممنون ولی میتونست نسبت به تیتر موضوع بهتر باشه
من ک اصلا از داستان اول نترسیدم.اما حس و حال مادر بچهواقعا دردناک بود.من جای مادره بودم خودم اون پست فطرتو سرخش میکردم
باسلام دانیال عزیز.مورد اول و مومیایی جالب بود.پیشنهاد دارم اینا رو بخونید
carl tanzler
septic tank sam
از نظر من کہ اصلا وحشتناک نبودن ولی اولی خیلی چندش بود
آره
باشه تو شجاعی
سلام من النا هستم و به چیزای ترسناک و همینطور رومانای ترسناک اعتقاد دارم.بیاین چت
سلام اصلا ترس نداشت.
ترسناک ترین مطلب مطلب اول بود با این که بقیه هم خالی از وحشت نبودن اما اینجور چیزها خیلی عادیه در مقایسه با اتفاقات دیگه ، جز هفت داستان ترسناک نمیشه اون هارو در نظر گرفت ولی امید وارم واسه هیچکس پیش نیاد ، درد و رنج اولی از همه بیتر بود من جای مادره بودم سه بار خود کشی میکردم
That’s cool
ولی مرد کاپشن پوش ترسناک ترین بود
#دوباره_ایران
#روحانی_تا1400
#به_عقب_برنمیگردیم
شما که سهمیه داری!
شما که شغل دولتی داری!
شما که پول داری!
شما که ماشین آن چنانی سوار می شی!
این مردم بدبختن که هیچی ندارند
شما تو کاخ می شینی
شما پولداری
یارانه و مسکن مهر رو وقتی می دن به مردم بدبخت، به شما فشار میاد
روحانی تا 1400 میرسه
شورای شهر هم تا 1400 میرسه
ببینیم یک دونه تونل تو تهران می زنن!
ببینیم یک نفر سر کار میره
واقعا یکی از کاملترین لیست ها بود ممنون از سایت خوبتون☺
بسیار مسخره بود
بسیار بسیار ممنونم از این نظر صریح 🙂
واقعیت اینه خیلی از کاربرا با اسم وحشتناک انتظار جن و پری و موجودات عجیب رو دارن، در حالی که آدما برای هم اتفاقات وحشتناکتری رو رقم میزنن
پسر جون هنوز جن ندیدی
واقعا راست میگید خیلی درست بود ادما اتفاقای وحشتناک و شوکهای بدی به هم میدن
ترسناکترین داستان دنیا:
یک مرد کاپشن پوش در مدت هشت سال توانست تمام سرمایههای یک کشور را ببلعد و ارزش پول آن کشور را برابر با کود حیوانی کند…
نکته عجیب اینکه، وی هم اکنون در همان کشور آزادانه زندگی میکند.
😐 😐 😐
nothing to say
راستی این اینترنت up to 16 که داری استفاده می کنی مربوط به سرمایه گذاری میلیارد دلاری همون مرده
چه غمگین شده مادر دختر داستان اولیه حتما….دلم برا دخیه سوزید………..خــــــــــــــــــــدا
عالی دانیال جان
خیلی خیلی ممنونم سید جان 🙂
داستان های خوبی بود ولی وقتی بعضی اتفاق هایی که الان تو جامعه میافتن. واقعا از اینا خیلی ترسناک تر هستن و خوف ناک… مفهوم های داستان حالت رمان گونه داشت….. ولی در کل خوب بود مرسی از آقای حجاری که زحمت ترجمشو کشیدن.
ممنون از حسن نظر شما.
واقعیت اینه که اتفاقایی از این وحشتناک تر هم شاید وجود داشته، اما این ها موارد مکتوب شدند
فقط داستان اول جالب بود
جالب که نه، اولی فراتر از تصور و خیال بود! ولی بقیشم نمیشه گفت عادی بودن، واقعا همشون مایه ترس رو دارن
سلام
مثل همیشه این مطلبتون هم عالی بود بخصوص اتفاق هفتم!!
تو اگه حرف نزنی و نظر ندی میمیری؟!
ممنونم، نظر لطف شماست