این که در ابتدا و انتهای بسیاری از فیلمهای ترسناک قید میشود داستان از یک اتفاق وحشتناک رخ داده در دنیای واقعی الهام گرفته شده، بدون دلیل نیست. واقعیت میتواند به اندازهای که یک فرد فکرش را هم نمیکند ترسناک باشد و از آن چه که یک کارگردان با تکنیکهای مختلف جذب مخاطب بر روی صفحه نمایش میآورد، بسیار عجیب و غریبتر ظاهر شود. در ادامه به ذکر 7 اتفاق وحشتناک دنیا در طول تاریخ خواهیم پرداخت که اگر چه در نگاه اول به نظر میرسد تا یک سکانس از یک فیلم وحشتناک باشند، اما کاملا واقعی بوده و زمانی اتفاق افتادهاند. توصیه میشود اگر فرد خیال پردازی هستید، با احتیاط بیشتری هر داستان مرتبط با یک اتفاق وحشتناک دنیا را دنبال کنید.
7 اتفاق وحشتناک دنیا طی دو قرن اخیر
شاید در نظر اول بردن نام اتفاق وحشتناک برای این حوادث کمی اغراق آمیز باشد، اما قرار گرفتن در این شرایط، بسیار وحشتناکتر از دیدن لحظهای یک موجود خوفناک است، چون شخص درگیر داستان هر لحظه انتظار دیدن یک چیز عجیب و غریب را کشیده و یک ترس دائمی را همه جا با خود حمل میکند. در نظر داشته باشید که این داستانهای بلند، حاوی 7 اتفاق وحشتناک دنیا در صد سال اخیر، در 7 صفحه تقسیم شده و هر صفحه یک داستان را روایت میکند.
نامه آلبرت فیش
آلبرت فیش یک آزار دهنده و شکنجهگر کودکان بود. (وی مجموعهای از تجهیزات مخوف برای خود داشت که توسط خودش ادوات جهنم نام گذاری شده و ساطور قصابی تنها یکی از آنها بود) وی یک قاتل سریالی، آدمخوار و روانپریش جنسی بود که اعضا و جوارح خودش را حتی قطع میکرد. اما در کنار همه اینها، این پدید آورنده یک اتفاق وحشتناک در دورهای خاص از تاریخ، ویژگی شخصیتی دیگری نیز داشت که از این هیولا یک شخصیت حتی وحشتناکتر نیز میساخت، “اصرار وی برای کینه توزی” (شخص بدون کلاه در تصویر، آلبرت فیش است)
این نامه هراسناک و بینام که به مادر یکی از آخرین قربانیان شناخته شده وی، گریس باد (Grace Budd) ده ساله، نوشته شده را بخوانید، نامهای که به تشریح یک اتفاق وحشتناک در طول تاریخ میپردازد. در این نامه ابتدا با احترام نوشته شده “دوست عزیز، خانم باد” که این تنها قسمت مودبانه نامه است. در ادامه مخوفترین قسمت نامه را میبینید که به طور حتما بسیاری در میانهها از خواندن آن دست خواهند کشید. کمتر کسی ممکن است بعد از خواندن این متن، جنایت آلبرت فیش را به عنوان یک اتفاق وحشتناک ، مشمئز کننده و غیر قابل تصور در قرن اخیر عنوان نکند.
در روز یکشنبه سوم جولای 1928، من به منزل شما سر زده و یک ظرف پنیر ترد و توت فرنگی برای شما آوردم. ما ناهار خوردیم. گریس در بالین من نشست و من را بوسید، اما در همین هنگام فکری به سرم زد تا این دخترک را بخورم. یا استفاده از یک حقه و وانمود کردن برای بردن او به یک مهمانی، شما با آمدن وی همراه من موافقت کردید. من او را به یک خانه متروک و خالی از سکنه، که پیشتر مهیا کرده بودم، برده و از اون خواستم تا در محوطه بیرونی باقی بماند. در حالی که او مشغول چیدن گلهای وحشی بود، من به طبقای بالایی رفته و تمامی لباسهای خود را در آوردم، چون میدانستم در غیر این صورت، تمامی خون او سرتاسر لباس من را کثیف خواهد کرد. سپس به لبه پنچره رفته و گریس را صدا زدم و در همین حین در کمد دیواری پنهان شدم. وقتی که او بعد از آمدن به طبقه بالایی من را کاملا عریان دید، شروع به گریه کرده و تلاش کرد تا به طبقه پایین فرار کند، اما من گریس را به چنگ آورده و در همین حین که میگفت “به مادرم خواهم گفت”، لباسهایش را از تنش جدا کردم. آخ که چقدر لگد میزد و بر روی بدن من چنگ میانداخت. گریس را تا سر حد مرگ خفه کردم و سپس اندام مرده او را به قطعات کوچکتر برش دادم تا بتوانم گوشت را به اتاقهای خود آورده و بعد از طبخ آن را بخورم. نمیتوانی تصور کنی که گوشت ران وی چقدر ترد و لذیذ بود. البته، خوردم تمامی بدن وی 9 روز زمان برد. این را بدان که من به او تجاوز نکردم و دختر تو به عنوان یک باکره مرد، هرچند دوست داشتم تا قادر به انجام این کار باشم.
او دستگیر شد و بعد از اعتراف به جرم خود، در سال 1936 در زندان شهر نیویورک اعدام شد. قسمتی از متن نامه ارجینال را در تصویر زیر میتوانید مشاهده کنید. آیا میتوان حس و حال این مادر را حین خواندن نامه و در ادامه تا آخر عمر در کلمات جای داد؟
درسته که اتفاقات ترسناک تر از این هم هست ولی واقعا حس و حال مادرش هنگام خوندن نامه دردناک بود ):
من خیلی بدتر ازای شنیدم
بیشتر خنده دار بود تا ترسناک😂
وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
واقعا این چیزا ترسناکن؟وقایعی که برای کورد ها تو تاریخ پیش اومده اونقد دلخراش هستن یه لحظه خندم گرفت از این چیزا…واقعا چرا باید یه ملت به خاطر نداشتن یه سرپناه خودی اینقدر مظلوم واقع باشن
دوست عزیز تمام قومیت های ایران تحت فشار و بلا هستند هدف از گذاشتن این مطالب سرگرم کردن علاقه مندان به داستان های ترسناکه که برای چند دقیقه هم که شده به بدبختی هاشون فکر نکنن
به خاطر چغندر احمقی مثل تو که ملت کرد زجر میکشن .الان اینا چه ربطی به قومیت داشت بیشعور نفهم .هرچی بگم بازم کم از احمقی تو
سلام.چطوری میشه داستان نوشت اینجا؟
بسیاری ازانسانها بعدازمرگ ودفن زنده میشوند…وبسیاری از قبرها بعداز سالها نبش قبردیده شده که جنازه روبه طرفی دیگرازقسمتیکه قبلا دفن شده بوده قرارگرفته ویا دولا شده اند..ویا حالت چشم یا صورت طوری شده انگار اتفاقی بعداز دفن ودرسکوت مرگبارقبرصورت گرفته.بسیاری ازمکاتب بخاطرهمین مرده رامیسوزانند….ویا درقدیم قبرهایی شیشه ای میساختند…
عاالیییی بود مخصوصا اولی و چهارمی
مرسی از سایت خوبتون 💖💖🌸🌸
وااای یعنی همچین چیزی ممکنه!!!!
من بعضی وقتا همسرم بهم میگه دوس داره منو تو زودپز بپزه و بخوره و حتی یبار یعی کرد منو با میله بارفیکس بکشه
همسرم با مردان زیادی رفت و آمد داره و من همیشه ازش فاصله میگیرم و خونه جدا گرفتم و فرار کردم
همسرم روح شیطانی داره و تمام افکارتو میخونه
باید بهت بگم که فانتزی و افکار جالبی داری
شما یه روانپزشک برو
داداش مشکل داری
خیلی گاوی عزیزم
وای وای
این ترسناک بود یا غمناک؟
بد نبود ” ترسناک هم نبود😏
وقایع حقیقی و ترسناکی که من دیدم و شنیدم رو ببینید
چی میگین و چکار میکنید😳
فکر کنم سکته کنید یا توى کما برین👹
داستان اول چون راجع به انسانه جز ترسناک ترین ها حساب میاد اما این دقیقا همون کاریه که ما با حیوانات میکنیم این به نظرتون ناراحت کننده نیست!
توجه به دلیل خلقت کنید.انسان خلق نشده که خورده بشه بنابراین خورده شدنشن امری غیر عادی وناراحت کننده ست.
ترسناک نبود بیشتر هیجانی بود.ولی من از چهارمی بیشتر خوشم اومد ولی از نظر هیجانی و جالب
من زیاد خوشم نیومد ….چندش بود…اما خوب خود اطلاعات خوب بود..خسته نباشیید???
سلام جالب بود ممنون
خوب بود ممنون ولی میتونست نسبت به تیتر موضوع بهتر باشه
من ک اصلا از داستان اول نترسیدم.اما حس و حال مادر بچهواقعا دردناک بود.من جای مادره بودم خودم اون پست فطرتو سرخش میکردم
باسلام دانیال عزیز.مورد اول و مومیایی جالب بود.پیشنهاد دارم اینا رو بخونید
carl tanzler
septic tank sam
از نظر من کہ اصلا وحشتناک نبودن ولی اولی خیلی چندش بود
آره
باشه تو شجاعی
سلام من النا هستم و به چیزای ترسناک و همینطور رومانای ترسناک اعتقاد دارم.بیاین چت
سلام اصلا ترس نداشت.
ترسناک ترین مطلب مطلب اول بود با این که بقیه هم خالی از وحشت نبودن اما اینجور چیزها خیلی عادیه در مقایسه با اتفاقات دیگه ، جز هفت داستان ترسناک نمیشه اون هارو در نظر گرفت ولی امید وارم واسه هیچکس پیش نیاد ، درد و رنج اولی از همه بیتر بود من جای مادره بودم سه بار خود کشی میکردم
That’s cool
ولی مرد کاپشن پوش ترسناک ترین بود
#دوباره_ایران
#روحانی_تا1400
#به_عقب_برنمیگردیم
شما که سهمیه داری!
شما که شغل دولتی داری!
شما که پول داری!
شما که ماشین آن چنانی سوار می شی!
این مردم بدبختن که هیچی ندارند
شما تو کاخ می شینی
شما پولداری
یارانه و مسکن مهر رو وقتی می دن به مردم بدبخت، به شما فشار میاد
روحانی تا 1400 میرسه
شورای شهر هم تا 1400 میرسه
ببینیم یک دونه تونل تو تهران می زنن!
ببینیم یک نفر سر کار میره
واقعا یکی از کاملترین لیست ها بود ممنون از سایت خوبتون☺
بسیار مسخره بود
بسیار بسیار ممنونم از این نظر صریح 🙂
واقعیت اینه خیلی از کاربرا با اسم وحشتناک انتظار جن و پری و موجودات عجیب رو دارن، در حالی که آدما برای هم اتفاقات وحشتناکتری رو رقم میزنن
پسر جون هنوز جن ندیدی
واقعا راست میگید خیلی درست بود ادما اتفاقای وحشتناک و شوکهای بدی به هم میدن
ترسناکترین داستان دنیا:
یک مرد کاپشن پوش در مدت هشت سال توانست تمام سرمایههای یک کشور را ببلعد و ارزش پول آن کشور را برابر با کود حیوانی کند…
نکته عجیب اینکه، وی هم اکنون در همان کشور آزادانه زندگی میکند.
😐 😐 😐
nothing to say
راستی این اینترنت up to 16 که داری استفاده می کنی مربوط به سرمایه گذاری میلیارد دلاری همون مرده
چه غمگین شده مادر دختر داستان اولیه حتما….دلم برا دخیه سوزید………..خــــــــــــــــــــدا
عالی دانیال جان
خیلی خیلی ممنونم سید جان 🙂
داستان های خوبی بود ولی وقتی بعضی اتفاق هایی که الان تو جامعه میافتن. واقعا از اینا خیلی ترسناک تر هستن و خوف ناک… مفهوم های داستان حالت رمان گونه داشت….. ولی در کل خوب بود مرسی از آقای حجاری که زحمت ترجمشو کشیدن.
ممنون از حسن نظر شما.
واقعیت اینه که اتفاقایی از این وحشتناک تر هم شاید وجود داشته، اما این ها موارد مکتوب شدند
فقط داستان اول جالب بود
جالب که نه، اولی فراتر از تصور و خیال بود! ولی بقیشم نمیشه گفت عادی بودن، واقعا همشون مایه ترس رو دارن
سلام
مثل همیشه این مطلبتون هم عالی بود بخصوص اتفاق هفتم!!
تو اگه حرف نزنی و نظر ندی میمیری؟!
ممنونم، نظر لطف شماست